ادمایی که توی زندگیم بودن کسایی که واقعا عاشقم بودن واقعا واسه خوشحالیم همه کار میکردن رو به طرز عجیبی پس زدم و عاشق مردی شدم که برام ارزش قائل نیس.باهاش ازدواج کردم.دوران دوستی بهتر بود اما بعد ازدواج هرچی گذشت بدتر شد.توهین و تحقیر و تهمتی نمونده که ازش نشنیدم و چون ازدواج دوممه و پشتوانه ای ندارم هنوز مجبور شدم به سوختن و موندن.اما بین گریه هام وقتایی که به طرز وحشتناکی تحقیرم میکنه وقتایی که تا حد مرگ دارم به حال و روزم خودم زار میزنم اون ادما میان توی ذهنم.شاید اگه با اونا بودم هم غصه داشتم اما ازشون فقط خاطره ی خوب دارم.اینکه چقدر براشون حال دلم مهم بود و تحمل یه قطره اشکمو نداشتن.اینکه چقدر محکم بودن مثل یه کوه کنارم و اونموقع نمیفهمیدم.حس میکردم من خیلی خاصم که دوسم دارن انقدر.ولی عشق اونا ناب بود من یه ادم معمولی بودم.
قدر کسی که دوستون داره و حاضره براتون هرکاری بکنه رو بدونین.کسی که طاقت غمتون رو نداره.چون اگه قدرش رو ندونین یروزی میاد که دلتون برای تک تک لحظه هاتون کنار هم که دنیا دنیا عشق و ارزش بهتون میداد تنگ میشه.نزارین دیر بشه.حتی گاهی خیلی خیلی خیلی دیر...