خلاصه بگم حوصلت ن سر نره اگه هم طولانی شد ببخشید.
داداش من ازدواج کرده چن شب پیش برای نامزدش حلقه و ی رو سری بردیم نشون کنیم اونجا شوهر من با داماد اونا گرم میگیره و حرف میزنه و داشته میگفته ک بله من فلان جا کار کردم و فلان آخرشم گفته من وقتی کارواش کار میکردم ماشین شمارو شستم و آشنا در میان ب همچین چیزی برادر منم میشنوه ب اونیکی دامادمون میگه ب همسر من بگه ول کنه بحثو هر حرفی نزنه اونم ب شوهر من میگه و شوهرم بهش بر میخوره بد اومدن ب خونه همه چیو زهر مارم کرد کلی حرف و گلایه ک آره داداشت إل داداشت بل من دیگه عقد و نمیدونم مراسمش نمیام و فلان توهم کمتر میری.