سلام .خانوما امیدوارم حس وحالمو بتونین درک کنین شده با دلداری یا راهنمایی کمکم کنین واقعا شرایط حالی و روحیم داغونه ....تازگیا یه اتفاقی خونه مادرشوهرم افتاده ک شوهرم مجبوره همش اونجاباشه و یه جاریم دارم که باهاش سرجنگ دارم و قهریم ولی شوهرم کلا خودشو از ماجدا میدونه هیچوقت طرف منو نگرفته و نمیگیره یادم نمیاد تواین ۱۰سال یبار پشتم باشه چه وقتایی ک مادرش خوردمکرده چه جاریم همیشه میگه من نمیتونم بخاطر تو بابقیه دربیفتم .حالا اون جاریم ۲۴ساعته کپیده خونه مادرشوهرم واسه خوابم خونش نمیره منم بخاطر اون نمیتونم زیاد برم چون همش حرف بارم میکنه اعصاب وروانمو بدجور بهم میریزه شوهرمم هی میگه تو زیاد نیا اذیت میشی😐ولی خودش ناهار وشامم خونه نمیاد پیش اونا میخوره .منم میرم ولی کم حالا چن روز پیش .....
خدایا آرزوهای همه ماها برآورده کن چی میشه اخه؟😍💜 🧿 دختر هتروکرومی (چشم دورنگ) که هیچوقت و اصلا لنز نمیذارد و چشماشو که خدا بهش هدیه داده رو دوستش داره💙🖤هرکی امضای منحصر به فرد رو داره بهتره به امضای هم گیر ندیم و کنایه نزیم😁😊
در اتاق مادرشوهرمو باز کردم رفتم تو دیدم شوهرمو جاریم باهمن تنهایی حالا جاریمم بلوز شلوار یه پالتو تنش بود مثلا اون دکمه هاشو باز کرده بود همه کثافت هاشو ریخته بود بیرون دو وجب هم باهم فاصله داشتن نشسته بودن تا جاریم منو دید پاشد خودشو جم وجور کرد ما ازین رسم ها نداریم که راحت باشیم وپیش هم با بلوزشلوار بگردیم باید چادرسرکنیم یا دامنی چیزی.دیروزم سرزده رفتم دیدم شوهرم تنهایی تو پذیرایی و اونم براش سفره میچینه ناهار میاره.بااینکه من بااون قهرم ولی همیشه شوهرم پیشقدم میشه باهاش سلام واحوال پرسی میکنه اونمگرم