2726

اصلا عاشق رفتارش بودم.اینکه بعداز چن سال همچنان از دوران عاشقیش با زنش همه جا گفته بود لذت میبردم..

چی شد یه دفعه عاشق ترانه علیدوستی شد؟؟

چجوری پشت پا زد به اینهمه سال زندکی اخه؟

بدجوری از چشمم افتاد اصلا

شوهر من مُرده💛💛💛این بار اولی نبود،که توی قلب من میمرد ،اون با نگاهای عجیب کفر منو درمیاورد،هرز میپرید من کشتمش،در فکر کشتن کشتمش،من اون بد لعنتی رو در عشق و نفرت کشتمش،👈شوهرم تو قلب من مرده یعنی خودم کشتمش،امیدوارم خیلی زود واقعا بمیره👉من خیلی آرزو ها داشتم ارزوی داشتن یه زندگی آروم یه خانواده خوشبخت اینکه تو خونمون باهم پشت به پشت با مشکلات روبرو بشیم.آرزوی شنیدن جمله نگران نباش تا ته دنیا باهاتم‌😔آرزوی داشتن دوتا بچه یکی دختر یکی پسر که تو خونمون همیشع صدای خندشون باشه.وقتی شوهرم از سر کار میومد باخنده بریم استقبالش .صدای خوشیمون به آسمون برسه.اما نشد....شوهرم دلش بامن نبود...وقتی من با گریه تو بغلش میگفتم عاشقم باش...اونو تو بغلش میگرفت و میگف بدون تو میمیرم تو عشق منی😢😢😢...وقتی واسه آیندمون خیالپردازی میکردم اونم تو فکر این بود چجوری میتونه اونو دیوونه خودش بکنه ....حالا من موندم و آرزوهایی که شاید دیگه نشه بهشون رسید.منم یه زن جوون با آرزوی یه زندگی معمولی............

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

چیشدههههه؟؟؟؟؟

یـه رفتــارایـی ازم  سـر میـزنـه که اگه یه روزقبلـش  بهـم  بگن که قـراره همچین  کاری  کنی: میگم  نه بــابــادیـگه انقـدرم اســـکل  نیـستــم😕😕
2728

کی گفته عاشق اون شده؟

من پرستارم.وقتی وارد این رشته شدم به خودم قول دادم همیشه عشق و محبت بدم به همه اون کسایی که دردمندن و بهم احتیاج دارن :)پس فکر نکنین کادردرمان همشون عصبی و بداخلاقن

چی شده؟؟؟🤨🤨

سکانس اول: یه خانم باردار همراه با خواهرش میان تو اتاق سونو، از اولش که میان قبل از اینکه کار شروع بشه دوتاشون هق هق گریه میکنن، وقتی سونوی انتی رو انجام میدم میبینم نرماله و میپرسم چرا گریه میکردید میفهمم، شوهر بیمار اونقدر استرس برای پسر بودن جنین به زنش وارد کرده که مادر و خواهرش از استرس اینجوری به گریه افتاده بودن...سکانس دوم: خانم حدودا سی و چند ساله ای مادر مسنش رو به تنهایی از روی ویلچر روی تخت سونو میذاره، صبر و متانتش در برخورد با مادر پیرش واقعا توجه آدم رو جلب میکنه، چکاپ قبل از سیتی آنژیو و احتمالا جراحی قلب بعدش هست، نکته عجیب اینکه همون خانم رو چند ساعت بعد همراه آقای مسنی میبینم، صبورانه اون رو هم از روی ویلچر بلند میکنه، بخاطر تکرر ادرار پیرمرد رو آورده، بهش میگم شما چند ساعت پیش نیومده بودید؟ میگه چرا مادرم رو آورده بودم ولی تنهایی نمیتونستم ویلچر پدر و مادر رو همزمان بیارم، مادر رو گذاشتم خونه و پدر رو آوردم. من متعجب میمونم، انسانها چه ظرفیت عجیبی در صبر، کمال وفضیلت دارن، و لقب اشرف مخلوقات چقدر شایسته بعضی ادمهاست، ناخودآگاه یاد اون اقایی میفتم که اصرار داشت بچه اش حتما پسر باشه، اصلا تصوری از اینکه دخترش میتونه چنین انسان پراز فضیلت و کاملی باشه، داره؟

بخاطر عوارض شهرزاده

دلم برای شبای خونه روستایی مادربزرگم تنگ شده شبایی که رو لحاف و تشک یخ غلت میزدیم   شبایی که با صدای قور قور قورباغه ها جیر جیر جیرکا خوابمون می‌برد آخ که چه آرامشیییییی  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز