سکانس اول: یه خانم باردار همراه با خواهرش میان تو اتاق سونو، از اولش که میان قبل از اینکه کار شروع بشه دوتاشون هق هق گریه میکنن، وقتی سونوی انتی رو انجام میدم میبینم نرماله و میپرسم چرا گریه میکردید میفهمم، شوهر بیمار اونقدر استرس برای پسر بودن جنین به زنش وارد کرده که مادر و خواهرش از استرس اینجوری به گریه افتاده بودن...سکانس دوم: خانم حدودا سی و چند ساله ای مادر مسنش رو به تنهایی از روی ویلچر روی تخت سونو میذاره، صبر و متانتش در برخورد با مادر پیرش واقعا توجه آدم رو جلب میکنه، چکاپ قبل از سیتی آنژیو و احتمالا جراحی قلب بعدش هست، نکته عجیب اینکه همون خانم رو چند ساعت بعد همراه آقای مسنی میبینم، صبورانه اون رو هم از روی ویلچر بلند میکنه، بخاطر تکرر ادرار پیرمرد رو آورده، بهش میگم شما چند ساعت پیش نیومده بودید؟ میگه چرا مادرم رو آورده بودم ولی تنهایی نمیتونستم ویلچر پدر و مادر رو همزمان بیارم، مادر رو گذاشتم خونه و پدر رو آوردم. من متعجب میمونم، انسانها چه ظرفیت عجیبی در صبر، کمال وفضیلت دارن، و لقب اشرف مخلوقات چقدر شایسته بعضی ادمهاست، ناخودآگاه یاد اون اقایی میفتم که اصرار داشت بچه اش حتما پسر باشه، اصلا تصوری از اینکه دخترش میتونه چنین انسان پراز فضیلت و کاملی باشه، داره؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تازه باید منظم باشه انقباض که بشه گفت واسه زایمان!
دارو بگیر ولی بستری نشی خیلی زوده
خدایا شکرت🙏 ذخیره تخمدانم کمه اگه سوالی در این مورد داشتین تاپیک آخر خودم بپرسید جواب میدم. 👇🏻👇🏻👇🏻 👨👩👧 بدن پس از زایمان عزیز من! اول از همه من از تو متنفر نیستم، برعکس، من خیلی بهت افتخار میکنم. تو یک انسان کامل رو در خودت رشد دادی، او را گرم و ایمن نگه داشتی و به او اجازه دادی تا رشد کند، سپس با شجاعت و از خود گذشتگی او را رها کردی تا به دنیا بیاید. تو اورا تا زمانی که توانستی تغذیه کردی و من به این افتخار میکنم!!! تو شکست نخوردی، تو کارهای شگفت انگیز انجام دادی... ممکن است متفاوت از گذشته باشی، اما زشت، آسیب دیده یا زخمی نیستی... تو زیبا هستی و من به تو افتخار میکنم❤️
نه تا روز زایمانم معاینه نشدم. فقط یه کمربند میبستن به شکمم وصل بود به مانیتون یه چیز کوچیک دستم داده بودن هر وقت حس سفتی و درد داشتم دکمه شو فشار میدادم. ضربان قلب جنین و انقباضات شکم من چک میشد باهاش