2703
2553
عنوان

خواهر شوهر ۸ ساله

| مشاهده متن کامل بحث + 5451 بازدید | 230 پست
عزیزم من دو سه بار بد دهنی کرد یه جوری رفتار کردم خودشون دست و ماشونو جم کردن شما اول ول کردی اینجو ...

ارع باید بگم هروقت میاد نگه ک میخواد بیاد اینجا وای خدا مادرشوهرمو لعنت کنه با این بچه تربیت کردنش 

خدایا منو دست هیچکس نسپار جز تو هیچکس مهربون نیست...برای خوشبختیم ی صلوات میفرستین...

عروس خانم گل... هر چیزی رو اگه از اول جلوش رو نگیری شاخ و برگش بیشتر میشه. انقدر جوابشو دادین و براش توضیح دادین یا اوردین خونتون و با خودتون گردوندین که به اینجا رسیدین

زندگیته و زندگیت مهمه پس روشت رو تغییر بده با همسرت هماهنگ باشین بی تفاوت باشین به حرفا و جیغاش

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

دوس دارم شوهرمو وردارم برم ی جای دور از مادرش و خواهرش جا پدرشوهرمو برادرشوهرم رو چشمم این دوتا عفری ...


یه فکر اساسی کن این مادرشوهر مریضه رحم به پسر خودش نمی کنه رحم به دخترش نمی کنه ادب و احترام یاددخترش بده این زن بیماره

خانم دایی من وقتی اومد خاله ام همین حدود ها بود بسیار شیطون 

مادربزرگم با اینکه سنی داشت اما نمی گذاشت پشت سر اونها راه بیفته جه برسه بخواد باهاشون بره تو یه اتاق!😏

مادرشوهرته همش و گرنه این بچه می دونه میدون دستشه

یا من هو به کل مکان
اره حق با توعه من هرچی میگم همه میگن وااا این بچس چیکارش داری حالیش نیست و من مقصر میشم باید فقط ازش ...

شرایطتت خیلی سخته فقط به شوهرت بگو با مادر وپدرش حرف بزنه جز مادرش هیچکی نمیتونه جلوی این بچه رو بگیره چون بچه میدونه مادرش ازش حمایت میکنه 

من خودمم یه دختر ۹ساله دارم ومیدونم چقدر به حرف من گوش میده واسه همین فکر میکنم مادرشوهرت بهش یاد میده والا دختر من عاشق تازه عروسه .چه زن عموش باشه چه فامیل دیگه

2720
عروس خانم گل... هر چیزی رو اگه از اول جلوش رو نگیری شاخ و برگش بیشتر میشه. انقدر جوابشو دادین و براش ...

ارع اوایل باهاش خوب بودیم ولی رفتارشو ک دیدیدم دیگه با اخم و بی تفاوتی باهاش رفتار کردیم ما اهمیت نمیدیم ب جیغا و گریه هاش بقیه میان میگن بچه اس چیکارش دارین همه کاسه کوزه ها سر ما میشکنه 

خدایا منو دست هیچکس نسپار جز تو هیچکس مهربون نیست...برای خوشبختیم ی صلوات میفرستین...
ارع اوایل باهاش خوب بودیم ولی رفتارشو ک دیدیدم دیگه با اخم و بی تفاوتی باهاش رفتار کردیم ما اهمیت نم ...


شما به حرف بقیه اهمیت ندین. تو زندگی زناشویی اولویت همسر هست. بقیه تو حاشیه ان.

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
وای اون الان منو درک میکنه مام هرجا دعوت میشیم این هیولا با ماست هررررجا بریم اینم باید ببریم دیگه م ...

عزیزم خودت باید مدیریت کنی 

این بچه اگر مادرش دو تا تو دهنش بزنه میشینه سرجاش 

بچه ی که بچه هست 

بعضیا فکر میکنن چون یکی بچه هست باید هر کاری عشقش میکشه انجام بده 

مادره تربیت یاد نداده و میخواد بچه از سر خودش باز کنه میندازه گردن تو 

بگو به شوهرت مگه تو خواهرت به فرزند خوندگی گرفتی که باید هر جا بریم اونم باشه 

محل دختره نده بی ادبی میکنه هیچی نگو و نگاهت ازش بردار انگار وجود نداره بی تفاوت باش 

بعدشم حرفی زد جواب کوتاه بده 

اون هر چی بیشتر دهن به دهن کنی بدتر میکنه 

شوهرت هم باید باهت اوکیه و هماهنگ باشه 

خواست سوار ماشین بشه بگو باشه  تو برو خواهرت دور بده من بعدا میام

یا اینکه بگو قبل از اینکه من بیام خواهرت ببر گردش چون من با شوهرم دوست دارم خلوت کنم تو رو همراه بچه قبول نکردم که الان باید بین ما باشه همیشه

2714
یه فکر اساسی کن این مادرشوهر مریضه رحم به پسر خودش نمی کنه رحم به دخترش نمی کنه ادب و احترام یادش بر ...

بخدا دستشونو باید بوسید تااخرعمر دعای خیر پشت سرشونه برای درست تربیت کردن بچه هاشون تا اخرعمر دعای خیر بدرقشونه..مادرشوهر من ک خودش بی ادبه میخواد بچش مودب بار بیارع همه چی میگه این بچه بخداقسم من تاحالا ب هیچکس نگفتم خفع شو یا نگفتم ب تو چه این بچه کی یاد گرفته انقد بی ادب باشه

خدایا منو دست هیچکس نسپار جز تو هیچکس مهربون نیست...برای خوشبختیم ی صلوات میفرستین...
جای تعجب داره اینا رابطه خوبی ندارن چطور همش چسبیده به نامزدت؟

از لج من از من انگار بدش میاد بخدا نگاه نامزدمم نمیکنه ولی تا میبینه ما پیش همیم درجا میاد میشینه وسطمون یا زل میزنه بهمون ببینه چی میگیم 

خدایا منو دست هیچکس نسپار جز تو هیچکس مهربون نیست...برای خوشبختیم ی صلوات میفرستین...
عزیزم خودت باید مدیریت کنی  این بچه اگر مادرش دو تا تو دهنش بزنه میشینه سرجاش  بچه ی که ...

برام دعا کنین توروخدا این بچه مادر خوبی نداشته ولی اخه انقد بد بودن برا ی بچه زیادیع من عاشق بچه هام ولی از این دختر بیزار شدم دیگه خیلی وقته باشوهرم جایی نرفتم حوصله بحث ندارم بقران هردفع این بچه دم ماعه تا چیزیم میگیم همه میگن بچه اس بچه اس ببرینش ماهم گاهی مهمونی رفتنمونو کنسل میکنیم ولی وقتایی ک باید حتما بریم مجبوریم اینو ببریم خدایا منو ببخش لباساشم مناسب نیستن مامانش بهش نمیرسه مواشو دیر ب دیر شونه میکنه لباساش همیشه کثیفو نامرتبن از همه بدتر بی ادبه ابروی ادمو توو مهمونیا میبره

خدایا منو دست هیچکس نسپار جز تو هیچکس مهربون نیست...برای خوشبختیم ی صلوات میفرستین...

وقتی میاد بینتون حرفایی بزنید که حرصش دربیاد اشکش هم دربیاد مثلا بگید چه خوش گذشت اون روز دوتایی رفتیم بستنی خوردیم این بگه کی و کجا شماهم بگو به تو چه مگه فضولی  دل من خنک بشه

گوشیم داره خاموش میشه اعصاب همتونم بهم ریختم ببیخشید خواهرا فردا میام ادامه میدیم ممنون از همدردیا و حرفای قشنگتون شب همگی خوش

خدایا منو دست هیچکس نسپار جز تو هیچکس مهربون نیست...برای خوشبختیم ی صلوات میفرستین...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز