دیشب خواب میدیدم رفتم ازمایش خون بدم
اون ک میخواست ازم خون بگیره برد منو نشوند کنار یه جنازه که تو کاوره
پاشدم فرار کردم گفتم من میترسم اینجا نمیشینم
باز برد یجای دیگه و دیوم ی جنازه دیگه تو کاور
هی این روند تکرار میشد
هی میگفت مجبوری بشینی همینجا خون بگیرم جای دیگه ای نیس
هی فرار میکردم
تا اینکه یکی از جنازه ها سرشو از کاور بیرون اورد نگام کرد لبخند زد
خیلی ترسیدم جیغ زدم
یهو از خواب پریدم
دنبال تعبیرش نیستم چون خواب آشفته بود
ولی از وقتی بیدار شدم حالم اصلا خوب نیس حس انرژی منفی دارم
چیکار کنم