بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
🌸 بِـسْمِـ اللهِ الـرَحْمـٰانـِـ الـرَحـيـمْـ 🌸بالاخره یه روز سرد دی ماه که آفتاب از لا به لای شاخ و برگ درختان خودشو نشون میده...قبل از ظهر دختر قشنگم به طور طبیعی پا به این دنیا میذاره و خونوادمونو سه نفره میکنه👨👩👧 اون روز بهترین روز زندگیه منه...باهم دیگه همون روز مرخص میشیم و همهی اون چشم انتظاریا تموم میشه...ان شاءالله🙏
تا خدا هست، به مخلوق دمی تکیه مکن. که خدا کوهِ ثبات است و بشر، عین نیاز .... هر کسی رو لایک میکنم براش صلوات میفرستم، اگر ناراحت میشید، بهم بگید که لایک نکنم🌹
من خوب می شورم و با آب و نمک و فلفل و چند تا پیاز ساده ( نه سرخ کرده) میزارم خوب خوب بپزه به مدت چند ساعت. یا توی زودپز بذار. بعد که خوب ازهم وا رفت می ریزم داخل آبکش و زیرش یه قابلمه می ذارم و محتویات قابلمه رو صاف میکنم. استخوانها و غضروفهاش می مونه توی آبکش و مواد مغذی و آبش میاد داخل قابلمه. با قاشق غضروف ها رو له می کنم تا از صافی رد بشه بعد داخل ظرف های کوچیک فریزری می ذارم و هر وقت بخوام عذا درست کنم یه بسته از اون می ندازم داخل قابلمه. برای سوپ - دمپخت - خورش عالی میشه.
هنوزم چشمای تو مثل شبای پرستاره ست ، هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوبارست، هنوزم وقتی می خندی دلم از شادی می لرزه، هنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه
تا خدا هست، به مخلوق دمی تکیه مکن. که خدا کوهِ ثبات است و بشر، عین نیاز .... هر کسی رو لایک میکنم براش صلوات میفرستم، اگر ناراحت میشید، بهم بگید که لایک نکنم🌹
بچه هامون ، بزودی میرن ! اونا مهمون ما هستن !بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام و روزی از خانه ام می رود.روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا می شود...به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا این که فرزندم به خوبی از من یاد کند؟کدام مهمتر است؟ خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟چون دانستم که او مهمان خانه من است. این باعث شد اولویتم را تغییر دهم!بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست.... شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم. از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم.از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد. اما، فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من و خشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است.چون می دانم....او مهمان زودگذر خانه من است. کودک عزیزم ! امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد.😍