تاسیساتی مه.دیگه برادر همه بودن
تو کتابخونه خوابگاه درس میخوندم هیچکس نبود گفتم ی چرتی بزنم بعد برم ناهارـ.این بنده خدا اومده بود دیده بود کسی نیست داشت دریچه کولر درست میکرد از سر و صداش بیدار شدم با موهای کوتاه که مثل یال شیر شده بودن. و.شلوارک.و تی شرت.دیدمش یهو جیغ زدم اونم نفهمید چطوری فرار کنه خورد به در.بچه ها فکر کرده بودن نزاحمم شده به سرپرست گفتن اومد اونم توضیح میخواست اینجا بی حجاب چیکار میکردی😐 اصلا اوضاعی بود
نصفه شبا هم سنگو و چن چیز دیگ میزدیم ب درو دیوار سرپرست رو بیدار کنیم 😬
یه‌بارم با دوستم رفتیم قصابی یک کیلو گوشت چرخ کرده خریدیم و چند بسته‌ش کردیم و گزاشتیم فریزر بعداز چند روز رفتیم هرچی گشتیم نبود ،گفتیم دزدیدنش بعد از چند روز فهمیدیم فریزر خراب بو هرچی توش بود فاسد شوده بو مستخدم پرتش داده بود بدونه اینکه خبر بده
خاطره خاصی ندارم-ولی دلم خیلی تنگ شده واسه یونی
بعضی دخترپسرای عقده ای ایو حال بهم زن خخخ
بعضی پسرای جذاب ک با دوستم دیدشون میزدیم و مسخره بازی درمیاوردیم
بوفه و هله هوله های دنگی دونگی
غذاهای مضخرف سلف خخخ
پیچوندن کلاساوخابیدن تو نمازخونه
کلاسایی ک پسرا مسخره بازی درمیاوردن و استادای خانومو اذیت میکردن
عشوه خرکیا وپاچه خواریای بعضی دخترا واسه استادا،مخصوصا استادای مرد
و...........درکل خیلی خوب بود،یادش بخیر
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
