من اولش که با خواهرشوهرم ارتباط داشتم هر روز صب با بچش میومد شب شوهرش .بچشون مثل کنه بود جدا نمشد ازم میگفتم یه لحظه بزار استراحت کنم گریه میکرد داد میزد انگار که زدمش دوباره بازی میکردم اخرش منو میزد یعنی بدنم از دست بچه کبود بود مامانشم چیزی نمیگفت منم که لال .الان خداروشکر حداقل از اونا یکم دورم باهام سردن کمتر دخالت میکنه تو کارم اما با تلفن با شوهرم. حرف میزنه شوهرم مو به مو براش توضیح میده