بخواب آمد مرا طفل جنینی بگفتا مادرم را گر ببینی بگو مادر خطا از من چه دیدی؟ که بی جرمم به خونم در کشیدی؟ درونت کودکی آرام بودم کجا محکوم به اعدام بودم؟ بخونم چنگ و دندان تیز کردی زخون دامان خود لبریز کردی بدم تازه رسیده میهمانت نه آسیبی رسد از من به جانت به مهمان بایدت مهمان نوازی نه بیر حمانه اش نابود سازی! تو فکر خرج و برجم را نمودی زجسم کوچکی جان در ربودی! مرا روزی بهمره بود مادر ولی افسوس ننمودی تو باور! تو گردش را به من ترجیح دادی اساس ظلم در عالم نهادی امیدم بود رویت را ببینم گلی از گلشن جسمت بچینم دلم میخواست پستانت زنم چنگ غمت بیرون نمایم از دل تنگ دلم میخواست از شیرت بنوشم صدای مادرم آید به گوشم امیدم بود لبخند ببینی کنار تختخوابم خوش نشینی امیدم بود دبستانم فرستی دهی تعلیم حق پرستی بیایم از در شادت نمایم سرود کودکانه بهرت سرایم امیدم بود گردم جوانی زمان پیریت قدرم بدانی زمان پیریت غمخوار باشم بهر کاری برایت یار باشم من اینک روحِ پاکم در جنان است مکانم در جوار حوریان است کنون کن توبه استغفار شاید خدای مهربان رحمت یابد تمنا دارد افسر ار توانی پیامم را به مادرها رسانی
یالله یا کریم یا أول یا آخر یا مجیب 💚 لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم رَبِّ لا تَذَرْني فَرْداً وَ اَنْتَ خَيْرُالْوارثين