سلام به قصد ازدواج چند وقت پیش با یه دختر آشنا شدم تو قرار اول زیبایش به دلم ننشست یکم تپل بود و شکم داشت بعد به یه بهانه ای که ناراحت نشه گفتم ما به هم نمیخوریم ولی اون گفت خب حداقل بیا دوست باشیم قرار بعدی دستمو و میگرفت سرشو میزاشت رو شونم میگفت خیلی دوست دارم موندم چجوری رابطه رو کات کنم که ناراحت نشه بعضی وقتا هم میگم شاید من سخت پسندم
هرگز هرگز هرگز هیچ مردی هیچ زنی را و هیچ زنی هیچ مردی را ن عوض کرده ن درست کرده است این تحفه ایی ک شما میبینید ده بیست درصد خرابتر شده میتوانید او را بپذیرید مبارکتان باشد اگ ن بروید دنبال کارتان و رهایش کنید
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یکم در مورد خودم توضیح بدم
«به نام خدا هستم،
از بچگی بزرگ شدم،
تو بیمارستان به دنیا اومدم،
صادره از شهرمون،
همونجا بزرگ شدم،
چند سال سن دارم،
بابام مَرد بود،
تو دوران کودکیم بچه بودم،
با رفیقام دوست شده بودم،
به دوست داشتن علاقه دارم،
قصد ازدواج نه دارم،
بعضی شبها که می خوابم
خواب می بینم،
تو خونمون زندگی می کنیم،
تا حالا نمردم و...»
واقعا چه دختریه که میاد دست طرفو میگیره و سرشو میزاره رو شونه چه پررو هست
اونم تو دومین قرار😐
من تا یه ماه بعد نامزدی حتی دستشم نمیگرفتم
هرگز هرگز هرگز هیچ مردی هیچ زنی را و هیچ زنی هیچ مردی را ن عوض کرده ن درست کرده است این تحفه ایی ک شما میبینید ده بیست درصد خرابتر شده میتوانید او را بپذیرید مبارکتان باشد اگ ن بروید دنبال کارتان و رهایش کنید