از بچگی روی درس حساس بودم!
از درس نخوونده بودن پدر و مادرم خجالت می کشیدم! به دوستام گاهی حسادت می کردم که با پز از پدر یا مادر کارمند و درس خوانده اشون حرف می زدم!
بزرگتر که شدم، خانم هایی که استادم بودن رو می دیدم که همسرشون هم هییت علمی هست، فرزندانشون تووی یک خانواده تحصیلکرده به دنیا اومدن، عجیب بهشون غبطه می خوردم... مخصوصا اونایی که زن و شوهر هم رشته بودن، با خودم می گفتم: خوشبحالشون، چی میشد منم با یه هم رشته ای این مدلی ازدواج می کردم؟!
چی میشد زندگی منم شبیه اونا میشد............
درس و تحصیلات نقطه ضعف من هست، نقطه ضعف بزرگم!
می دونم تحمل مردی که نتوونم به لحاظ علمی بهش افتخار کنم رو ندارم!
خدایا چی میشد، زندگی منم مثل خیلی های دیگه، با همسری تووی رشته و حیطه کاری خودم رقم می خورد؟!!!!
دلم خیلی می گیره! وقتی بهم میگن مجرد موندی حتما سخت گیری، مجرد موندی، فکر آینده ات باش، هر کی اومد فقط قبول کن
دلم می گیره وقتی.........