خودش همش دعوا میکنه غرغر من حاملم درکم نمیکنه بچه ننس اصلا واقعا رو مخه ب هیچ صراطیم مستقیم نیس ، ی کاریم ک جدیدا بلد شده اینه ک منو میزاره میره ...دیگ خسته شدم از دستش همش منو مقصر میدونه همش تو کلع من میزنه یبار نشد قبول کنه مقصره اونم همش رو من عیب میزاره
الانم ول کرده رفته از صب اومدم تو اتاق ک بیاد نازمو بکشه حدقل بخاطر بچه تو شکمم ولی نیومد پاشد رف ببرون براش اصلا مهم نیس من چیزی خووردم یا ن بمیرم یا ن کلا هیچی جز مادرش براش مهم نیس
با من قهره رفته طبقع پایین کمک مادرش میکنه براش خیلی متاسفم واقعا منو کلا انداخته کنار
فقط فکر نیازاشه ن من .. همیشه منو جلو خانوادمم سرافکنده میکنع همه میگن میخندن حرف میزنن شوهر من لاله برج زهرمار ی گوشه میشینه منو هم گوشه گیر و روانی کرده ، ولی تو خانواده خودش این جوری نیس با اینک اونا خیلی ب من بدی کردن ولی بزا شوهرم مهم نیست اصلا ...
دلم میخواد داد بکشم خیلی تنهام خییییلی