امروز باشوهرم دعوام شد با مادرشوهرم یه جا تشستیم ،صبح به شوهرم زنگ زد بیا واسه ما نهار بگیر ،من حاملم شوهرم وقتی میخواست بره نهار بگیره به من گفت چی میخوری من از لجم گفتم هیچی رفت واسه اونا کباب گرفت و اومد واسه خودمون هیچی نگرفت منم دعوام شد گفتم میخواستی واسه منم بگیری دیکه دعوانون شد اون یچیز میگفت منم یچیز ،