دوباره گذاشتم برای کسایی که نخوندند.
بیست و پنج سالمه.
اینقدر تاپیک زدم در مورد اخلاقم که حالم بهم میخوره دوباره بنویسم.
اما در یک کلام بگم مقصر خودم و خانواده ام هستیم اجتماعی نیستیم اصلاااا دوست صمیمی ندارم اداب معاشرت صفر.
دانشگاه رفتم خوابگاه رفتم ابروم جلو همه رفت از ندونستن خیلی چیزا که برای بقیه عادیه اما چون من تو جمع ها نبودم هیچی حالیم نیست.
ظاهر سااده و خیلی ارومم.
قدم خیلی بلنده 178 و خیییلی تیکه و کنایه شنیدم از قدم .
نمیدونم چه غلطی بکنم اصلا جذاب نیستم کسل کننده ام ادم نچسبیم.
پارسال دی ماه دانشگام تموم شد هنوز برای تسویه حساب نرفتم ازمون اموزش و پرورش هم که میگند دیگه قرار نیست بزارند. دارم کلاس ارایشگری میرم اما تا درست و حسابی یاد بگیرم و برای خودم سالن بزنم طول میکشه.
میگم تا الان کدوم گوری بودم پنج سال خوابگاه بودم تو زندان. مادرم میگه بشین قران بخون شاید فرجی شد .
از فردا میخام بخونم اما نمیدونم چون اصلاااا اعتقاد ندارم به این جور ختم ها چون وقتی در اجتماع نیستی و کلا دور و برت موردی نیست اخه ادم صب تا شب یه گوشه بشینه قران بخونه چه فایده داره؟؟!!!!
خواستم دردو دل کنم. اخه کجا برم کسی نیست مادرم تو دلش چیزی نیست غصمو میخوره خودش ناراحته مادرم همسنم بود سرکار میرفت و هم ازدواج کرده بود.