2737
2734
عنوان

عذاب زندگی بامادرشوهرم تویه خونه

2933 بازدید | 143 پست

سلام من بامادرشوهرم تویه خونه زندگی میکنیم پدرشوهرمم چندین ساله فوت شده 5ساله ازدواج کردم قبلا جدازندگی میکردم وهمسرم طی این چن سال خیلی تلاش کرد تامنوبیاره اینجازندگی کنم اما پافشاری میکردم بااینکه جدا بودیم شوهرم روزی دوبار شایدم بیشتر سرمیزد بهش همش بامامانش تلفنی صحبت میکرد وبیشترازمن بامادرش بود ینی تاازخواب پامیشدیم مثلارورزایی ک سرکارنمیرفت تاصبونه رومیخورد میرف خونه مامانش میموندو وقت ناهارمیومد بعدازظهرم باهم هروقت میخواستیم بریم بیرون موقه برگشت حتمابایدمیرفتیم خونه مامانش سرمیزدیم مادرشوهرم اخلاقای عجیبی داره باهه چیز کارداره شوهرم توهرکاری باید بااون مشورت کنه یااگه یه روز بهش سرنمیزد تاچن روز تموم نمیکردوای کلی اذیت شدم تموم خرج مادرشوهرم گردن ماس من خودم باید از خرجم بزنم ازهمه چی بزنم چون اولویت مادرشوهرمه شوهرم مامانشوخیلی دوس داره هیچوقت ناراحتش نمیکنه خیلی سختی کشیدم از این رفتاراشون چون هرچی توزندگیمون اتفاق بیفته هرکاری کنیم بایدخبردارباشه خلاصه منو کشوند خونه مامانش الان سه ماه نشده اومدیم این خونه خونه رو خریدیم ینی سهم برادرو خواهرشو دادیم واین خونه ب اسم همسرمه دودنگم ب اسم مامانشه اندازه 300سال من زجرکشیدم دیگه تحمل این خونه روندارم خیلی دارم اذیت میشم مادرامدانچنان نداریم اماازوقتی اومدیم تواین خونه 30 40 تومن خرج خونه کردیم گول آب و برق و گاز عقب افتاده داشت ک اونارو پرداخت کردیم ازمن خیلی انتظار دارن مادرشوهرم 60 سالشه اماجووونه همش میشینه همه چیزه خونه وظیفه ی من شده باهمه چی کارداره حتی شوهزم میخواد بره دسشویی میگه کجامیری تامیره بیرون میگه کجامیخوای بری تلفنش زنگ میزنه میگه کی بود چی گف یدونه خواهرشوهردارم راه دوریه میشینه بااون تلفنی روزی چن بارحرف میزنه حرفاشونم فقط راجب ماس ک ماچیکارکردیم چیکارنکردیم کجاهارفتیم راجب کارشوهرم راجب پولاش دیگه کلافه شدم همش از خودش تعریف میکنه یه جاری دارم باهم خوبیم وقتی میادخونمون مادرشوهرم میگه نرار کار کنه نزار ظرف بشوره برو ازش بگیرنوه هاش بزرگن میاد نمیزاره کارکنن سراین عصبانی شدم ب شوهرم گفتم اونم ب مامانش گف ک رودرو شدیم باهم ک تایک ماه باهم حرف نزدیم یامیشینه سرتلفن از جاریم تعریف میکنه خیلی زیادم صحبت میکنه باشوهرم میشینن تا اخرشب حرف میزنن منم میشینم کنارشون اما هیچوقت حرف براگفتن ندارم همش توخودمم دیگه توان زندگی و ندارم پریروز برگشته جلوروم ب شوهرم میوه زنت نفهمه شعورنداره منم عصبانی شدم گفتم چراهمش منو خراب میکنی من ک کاری ب توندارم توخودمم میارم میبرم خلاشه شوهرم رفت سرکار ماحرفی نموندک بهم نزنیم برگشت بهم بی احترامی کردمنم تحمل نکردم بهم گفت دیگه روتم توف نمیندازم دیگه برام هیچ ارزشی نداری ب کونمم نمیگیرمت ب همه چیزم گیرمیبده میگه چرامیری همش اتاق چرا میری جلوی اینه ب خودت نگاه میکنی چرااین کارو کردی جرا اون کارونکردی همش زیر ذره بینم هیچ کسم خونمون نمیاد مامانم چن باری اومد بهش میگم مامان بازم بیا میگه بخدا میام سردرد میشم توک همش سرپایی یه کلمه نمیتونیم صحبت کنیم مادرشوهرمم خیلی زیاد حرف میزنه همش ففط از خودشون تعریف میکنن ذاتیه،،، الان دوسه ساله تلفن خونش قطه بخاطر بدهی امروز برگشته ب شوهرم میگه ببر تلفنموازاد کن منم سراین دیگه تحمل ندارم تاالان پولشونریخته فقطم بادخترش حرف میزنه دیگه حرفی توزندگیمون نیس ک بشه سرو رازمون دیگه هیچی نمونده واسم دلخوشی ندارم بهم فشارمیاد شوهرم ببره پول غیبتای اونوبده تلفن و ک وصل کنن24ساعته میخواد اماربده پولشم میفته گردن ما،، من ب شوهرم گفتم بازم مستاجربشینیم گف نه نمیتونم پولشو دربیارم برام سخته اماپس ایناچین من همه زندگیمو جوونیمو دارم اینجاتموم میکنم ب باد میدم یه دیقه نمیتونم باشوهرم بشینم حرف بزنم صب میره سرکارعصرمیادمیشینه پای صحبتای مامانش شبم ک خسته میریم میخوابیم ن شوخی داریم ن خنده داریم هیچی افسرده شدم دیگه عصبی و پرخاشگرم باخودمم دیگه درگیرم همش نمیدونم دیگه من حتی نمیخوام ب فردایی فک کنم ک تواین خونه میخواد بگذره چیکارکنم 

خداجونم بی نهایت عاشقتم🌈💜

ببخشین طولانی بود نخوندم

یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

با شوهرت سر سنگین باش خودش دلش تنگ نمیشه برای زندگی مشترک!؟

وقتی برای تاپیک شما نظر میدیم و راهنماییتون می‌کنیم،لایک کردن شما نشانه شعور شماست که “ممنونم از زمانیکه در اختیارم گذاشتید”….اینجا به هیچ عنوان جای درد و دل و مشورت گرفتن برای مسائل مهم زندگی مشترک نیست… لطفا به هیچ عنوان براساس نظرات کاربران با سنهای پایین و فرهنگ های مختلف تصمیم های جدی نگیرید…☘️
2731

فقط میتونم بگم میفهممت😔

gilda._.sweet@🍰🍪🍩🥐🍫 پیج اینستای خودمه عشقای نی نی سایتی.لطفا حمایتمون کنین و با شیرینی های خوشمزه مون کام خودتونو شیرین کنید😋🥰😊ارسال به تمام نقاط 💃 کشور درون شهری رایگان💥💖      
2738

خدا صبرت بده😔

خودت کوتاه اومدی؟چرا جاریت نیومده با این زن زندگی کنه؟

👇❤دو تا بچه بودن توی شکم مادر.اولی  میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که میتونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.مثل دنياي امروز ما و خدايي كه همين نزديكيست😍...........

نمیدونم چرااا اینقدر شوهر کردن مهمه که با هر کی از راه میرسه ازدواج میکنین خب اول ببینین پول داره یا نه خونه داره یا نههه . والا میموندی خونه ی پدرت که بهتر بود . 

ببخش من اگه بودم یه روز هم تحمل نمیکردم میرفتم خوته ی بابام یا خونه ی جدا یا طلاق والا جوونیمو از سر راه که نیاوردم ببخش اعصابم خورد شددد 

عوووف مادره تنهاس گناه داره اما همین زبون باعث میشه ازش متنفر بشن کاش مادرشوهرها بفهمن وقتی عروس اذیت میکنن تو زندگی پسرخودشون هم تاثیر بد میذاره

متاسفاانه فکر میکنن پسرشون شاهزاده س وعروس کلفت وبدبخت که پسرشون با ازدواج اونو نجات داده.

سعی کن همکلام نشی هرچی گفت اهمیت نده کار خودت بکن جلو روش لباس راحت بپوش شوهرت بغل کن کلن تصور کن اون اونجا نیست

زیباترین حس دنیا مادریست😍مادری فقط عشق وحال وبوس وبازی ولوس شدن وشیرین کاری نیست.مادری یعنی خستگی.....موی شونه نزده ...چای سرد....نصف شب بیدارموندن وسرگرم کردن بچه....نق زدن وگریه...بدغذایی...دعا برای پی پی کردن بچه یبوس...تعویض پوشک....ازهمه بدتر وقتی دستشویی داری وبچه نمیذاره بری😩😧.........مادربودن  یعنی  خودت وقف کسی کنی که عاشقانه دوستش داری هرچندبزرگ بشه یادش نمیاد😧

چقدر سخته شرایطت.نباید میذاشتی این اتفاق میفتاد ولی الان خودت باید سیاست داشته باشی.تو روز برنامه ریزی کن که زیاد رودررو نشی با مادرشوهرت.با همسرتم دعوا نکن تا میتونی بهش محبت کن .ایشالله راضی میشه  جدا بشه

و خدایی که در این نزدیکی ست...لای این شب بوها....پای آن کاج بلند..روی آگاهی آب ...روی قانون گیاه

از این ببعد مهمون اومد ازشون کار بکش اصلا خودت کار نکن 

بعدشم مادرشوهرش سنی نداره که 

مامانم منم همینقد سن داره نمی‌ذاره کسی تو خونش دست ب سیاه و سفید بزنه 

هر چی هم گف اگه من باب فوضولی و نیش و کنایه بود جوابشو بده 

واقعا سخته زندگی تو اون خونه

اصلا نباید قبول میکردی بری اونجا 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز