برادرم دوسال رفت امد نمیکنه باهامون بدوووون دلیلللل
بعد وقتی بچه دومش بدنیا اومد در حالی که باهامون حرف نمی زد ما رفتیم پیش بچش کادو بردیم
ولی اون بازم نیومد الان دخترش یک ساله شده تقریبا ندیدیمش
دیروز ازش فیلم گذاشته اینستا نوشته اولین کلمه ای که دخترم گف بعد دخترش پشت سرهم هم دوبار میگه ماما عمه عمه
بعد من نوشتم جانم میگه منو ببر عمه
بعد گف شاید این ماه اومدیم در حالی که میدونم دروغ میگه
زنش الکی از ما حرف میزنه داداشم ساده باور میکنه
نگین به تو چه بزار خوش باشن ولی من دیدم که زنش چیا گفته واونه که نمیزاره رفت آمد کنه
حالا با اینا کار ندارم
یه شعری چیزی بلدین تو این باب بگم تو حتی از دیدن بچه ها ما رو محروم کردی و...