اینکه وقتی حرف از بچه میشه وحشت کنی و تن و بدنت بلرزه، اینکه تصور مادر شدن برات غیرممکنه، اینکه دیدن نی نی خوشگل و تپل مپل، خنده هاشون، لمس دستشون، بغل کردنشون، بو کردنشون،هیییچ حسی بهت نمیده،اینکه خدا خودش از دلت خبر داره و میدونه هیچ حسی نسبت به بچه نداری، نه ذوقی، نه اشتیاقی، نه انتظاری، آیا بازم نخواستن بچه ناشکریه؟ چرا نباید همدیگه رو درک کنیم، چرا هر کی دلش بچه نخواست فوری میکوبن تو سرش و هزار تا دلیل من درآوردی میارن که به زور بخوان نظرشونو تحمیل کنن؟مگه بچه جزو ضروریات زندگیه که نداشتنش و نخواستنش باعث بشه بقیه مثل آب خوردن بهت برچسب بی لیاقتی بزنن؟ من چند ساله خواننده خاموشم، فقط تاپیکهای بچه داریو دنبال میکنم که حداقل با خوندن حرفهای بقیه ی خانومها یه حسی نسبت به بچه پیدا کنم اما نمیشه. نمیدونم چیکار کنم که این حس بچه خواستن به وجود بیاد. این حس بچه نخواستن غیرعادیه؟