حدود1.5پیش مادر وخواهر این اقا اومدن خواستگاری و یه جلسه بنده رو دیدن و پسندیدن وقرارشد هفته بعدش با پسرشون بیان خونمون...بعد زنگ زدن گفتن هفته بعد دوباره شد هفته بعدش!!!بعد کلا ازشون خبری نشد تا چندماه...دوباره گفتن ما میخواییم بیاییم ولی به خاطر بدقولیاشون بابام اجازه نداد بگم ک خانواده سرشناسی هستن تو شهرمون...چندبار زنگ زدن تا بالاخره بابام اجازه داد تا بیان...ولی باز گفتن هفته ی بعد ونیومدن!!!من همون موقع ها با یکی دیگ نامزد کردم و هنوز عقد نیستیم ولی خیلیا اطلاعی ندارن ازاین نامزدی...همون خانواده نامحترم دوباره این روزا تماس گرفتن ک اگه اجازه بدین ما بیاییم منزلتون!!!فازشون چیه واقعا؟؟به نظرتون چرا این کارا رو میکنن!!
واکنش من به تاپیکا : " گل زده بودن ، حالت طبیعی نداشتن"😳☻... ❤❤But you'll never be alone..I'll be with you from dusk til dawn...I'll hold you when things go wrong...I'll be with you from dusk til dawn❤❤آهای خوشگل عاشق♡♡آهای عمر دقایق♡♡آهای وصله به موهای تو سنجاق شقایق♡♡I have died everyday waiting for you...Darling don't be afraid... I have loved you for a thousand years... I'll love you for a thousand more❤❤... Tut elimden beni çok sev... Kimseye verme... Seveceksen ömürlük sev... Bir günlük sevme❤❤... ای چراغ هر بهانه از تو روشن از تو روشن😍😍ای که حرفای قشنگت منو آشتی داده با من❤❤❤❤
یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔