2733
2734
عنوان

به حق عزیزای زندگی تون،،،،عزیزمون داره از دست میره آخه

| مشاهده متن کامل بحث + 1438 بازدید | 79 پست
کپسول اکسیژن تهیه کنین بیارین خونه دکترم خونه بیاد ویزیت کنه و سرم و امپول میگن اونایی که کرونایین ر ...

ما کپسول هم گرفتیم ولی از زمین تا آسمون با کپسولای بیمارستان فرق دارن. ما پدر بزرگمو مرخص کردیم آوردیم خونه ولی اکسیژن خونش رسید به 60 و دوباره که برگشت بیمارستان رسید به 85

بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری نداره 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
عزیزم چند وقت بیمارستان بودن و بعد از چند روز آوردنش خونه؟  و خونه رو به چی مجهز کردین؟

یه دستگاه اکسیژن ساز 8 لیتری با کلی دنگ و فنگ گرفتن و دوتا پالسوکسی متر که اکسیژن خونشو چک کنن نزدیک یک ماه بیمارستان بودفک کنم

بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری نداره 
عزیزم من هم پدرم درگیر بود هم مادرم برای هردو دارو های سنگیین گرون وکمیاب استفاده کردیم،ولی برای پدر ...

دیگه ادم همه ی تلاشش رو میکنه. شاید روی مادر شما جواب نداد ولی روی خیلی مریضهای دیگه جواب داده. به هر حال ادم همه ی تلاششو میکنه که بعدا نگه اگه تهیه کرده بودم الان زنده بود

یه دستگاه اکسیژن ساز 8 لیتری با کلی دنگ و فنگ گرفتن و دوتا پالسوکسی متر که اکسیژن خونشو چک کنن نزدیک ...

چون دم به دقیقه نیاز به اکسیژن داشت کپسول افاقه نمی کرد

بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری نداره 
2738
نمی تونین یکم جا به جاشون کنین یکم ماساژ بدین که زخم نگیرن؟؟ 

عزیزم انقدررر سنگینه که بسختی جابجاش میکنن.

خودم امروز پهلو به پهلوش کردم

باید ماساژور دستی برقی بخرم

بخدا بودجه هم نداریم تازه اثاث کشی کردیم گرفتاریم

عزیزم انقدررر سنگینه که بسختی جابجاش میکنن. خودم امروز پهلو به پهلوش کردم باید ماساژور دستی برقی ب ...

آره می فهمم ماهم ماشین فروختیم به خاطر این مسائل. وگرنه نمیشد از پس این هزینه ها بر اومد

بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری نداره 
آره می فهمم ماهم ماشین فروختیم به خاطر این مسائل. وگرنه نمیشد از پس این هزینه ها بر اومد

آره اتفاقا داشتم به مادرم میگفتم نه پولی نه زمینی نه خونه ای هیچی نداریم بفروشیم خرجش کنیم.مستاجریم.

آره اتفاقا داشتم به مادرم میگفتم نه پولی نه زمینی نه خونه ای هیچی نداریم بفروشیم خرجش کنیم.مستاجریم.

ماهم فقط یه ماشین داشتیم که اونم پدر بزرگم می خواست بده به داییم برای عروسیش ولی دیگه نشد. همه هم اون مدت گرفته بودن خرج خودشون کرده بودن هیچ کس پول نداشت مجبور شد بفروشه

بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری نداره 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687