سه چار ماهه با همیم .... خیلی دوسش داشتم تو این سه چار ماه ..... ولی تو این دو سه روزه احساس کردم به خاطر قد کوتاهش دیگه نمیخوامش ... قدش ۱۷۰ حدودا .... رفته بودیم بیرون که بهش گفتم احسان قدت کوتاهه .... اونم با بغض و یه خنده زورکی گفتش که اره ما ژنتیکی قدمون کوتاهه ( اینو گفت که یه چی گفته باشع ) بعد خداحافظی کرد رفت ........ ما تو دانشگاه هم کلاسی هستیم .... یه پسره هم هستش که خیلی بلنده و میدونم اگه من بخوام باهام باشه اون از خداشه .... میخوام با اون وارد رابطه بشم ولی دلم واسه این پسره میسوزه ...اخه با هم رفیقن .... اگه وارد رابطه بشم میفهمه ..... خود کشی نکنه یه وقت بچه مردم😣😣😣
الان اگه دوست پسرت بهت میگفت قدت کوتاهه همه میگفتن خاک تو سرش و برو یکی دیگه پیدا کن
من میتونم گریه گمشده رو بشنوم من میتونم حقیقت پنهان رو بشنوم سایه ها مارو صدا میزنن 🥀 من طلوع ترس رو میبینم اره اما همیشه امیدم پایداره ما قهرمان هستیم ⚔ قهرمان ها در تاریکترین زمان وقتیکه هیچ نوری نیست ولی ما بالاتر میریم💥 تمام امید و روشنی پنهان شده ولی ما باید زنده بمونیم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
طرف من قدش ۱۷۰ و خوردهای بود من ۱۶۸ یهروز با ذوق تمام از مزون یه لباس عروس با کیف و کفشش برداشتم امدم خونه پوشیدم گفتم ببین
پاشنه کفشه ۱۳ سانت بود گفت حداقل اینو در بیار🤦🏼♀️😅
ای آن که دیگر ندارمت بدان که همچنان از اعماق وجود دوستت دارم ؛ بدان هرگز توان تکرار خاطرات مشترکمان با شخص دیگری را ندارم؛ من بعد از تو هیچ وقت نخواستم گذرم به کافههای فردوسی بخوره؛ بعد از تو همیشه با بغض از میدان کاج رد شدم؛ وقتی بعد از تو رفتم شمال برای اولینبار دیگه از نگاه کردن به دریا لذت نبردم؛ دیگه توی تراسی که با هم هزارتا عکس داشتیم پام رو نذاشتم و حس میکردم اون خونهای که با ذوق چیده بودیم برام قفسه ولی هنوز همه چیز سرجاشه چون بعد از تو هیچکس سلیقهاش مثل تو نشد .دلم خیلی برات تنگ شده برای دیدن صورت قشنگت که نمیدونم خاک سرد و بیرحم باهاش چکار کرده؟دلم خیلی برای لمس دستهای گرمی که زیر خاک سرده تنگ شده.روزهای آخر بابت خیلی چیزها دلگیر بودم و نشد بیام پیشت و برای آخرین بار باهات وداع کنم چون باور نداشتم تو میری و فکر میکردم مثل همیشه میای و همه چیز رو از دلم در میاری...چون نشد خداحافظی کنیم داغ دلم هرروز تازهتر از قبل میشه حتی تو روز خاکسپاری نشد جمعیت رو کنار بزنم و بیام از ته دل گریه کنم و جیغ بزنم تا کمی سبک بشم و بغصم توی گلوم خفه شد آخه خیلی سخته که حتی نتونی اونقدری که دلت میخواد برای عزیز از دست رفتهات گریه کنی تا خالی بشی.کاش حداقل به خوابم بیای عزیزان لطفاً ازم نپرسید امضا در مورد چهکسی هست. ممنونم