درددلم رو بشنو که حالمو بدونی هیچوقت اینو نخواستی که قدرمو بدونی من آرزو میکردم که همزبونت بشم امید اینو داشتم که سایبونت بشم چقدر که وقت و بی وقت بپای تو نشستم فقط ترو میدیدم دوچشمامو می بستم هیچوقت باهام نموندی اما بپات نشستم زخم زبون شنیدم غرورمو شکستم وقتی ازم دوربودی دنیای من سیاه بود زنده بودم ولیکن زندگیم تباه بود وقتی که برمیگشتی دلم برات میلرزید برای من یه دنیا برگشتنت می ارزید نموندی و نخواستی شادی برام بیاری دستای آشناتو تو دست من بذاری هیچوقت باهام نموندی اما به پات نشستم زخم زبون شنیدم غرورمو شکستم.....