غرب زدگی اثری از جلال آل احمد است.جلال آل احمد در این کتاب میگوید:غربزدگی آفتی است که از غرب میآید و ما را مانند طاعون گرفتار و بیمار میکند. آدم غربزده ریشه و بنیادی ندارد، نه شرقی مانده، نه غربی شده؛ هرهری مآب و چشم و گوش بسته از آداب و سنن و فرهنگ غرب تقلید میکند.جلال در این باره میگوید:«آدم غربزده هرهری مذهب است به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما به هیچ چیز هم بیاعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است و نان به نرخ روز خور است همه چیز برایش علیالسویه است. خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود و نبود پل هیچ است!نه ایمانی دارد،نه مسلکی،نه مرامی نه اعتقادی،نه به خدا یا به بشریت،نه در بند تحول اجتماع است و نه در بند مذهب و لامذهبی،حتی لامذهب هم نیست هُرهُری است.آدم غربزده، شخصیّت ندارد.چیزی است بی اصالت. خودش و خانهاش و حرفهایش،بوی هیچ چیزی نمیدهد. بیشتر نمایندهی همه چیز و همه کس است.آدم غربزده، معمولاً تخصّص ندارد، همه کاره و هیچ کاره است؛ امّا چون به
هر صورتی درسی خوانده و کتابی دیده و شاید مکتبی، بلد است که در هر جمعی،
حرفهای دهن پر کن بزند و خودش را جا کند. شاید هم روزگاری تخصّصی داشته؛
امّا بعد که دیده است در این ولایت تنها با یک تخصّص نمیتوان خر کریم را
نعل کرد، ناچار به کارهای دیگر هم دست زده است. عین پیرزن های خانواده که بر اثر گذشت عمر و تجربهی سالیان، از هر چیزی مختصری میدانند و البتّه خاله زنکیاش را.(کتاب بخون دوست عزیز،کتاب بخون)من نمیتونم به همه ی عقاید احترام بذارم،چون احترام به عقاید پوچ و بی ارزش در واقع توهین به شعور خودمه
هر گو*هی خوردی باز کنارت راه اومدم..رسوندیمون جایی ک جایی رامون ندن..ته دلم خالی بود،ته دلت صابون زدم...رو فرمکه اومدی کشیدی آروم آروم عقب..غریبه کردی خودتو هفتا رنگ شدی...سیگار دیدم دستت سیگار کشیدم که ترک کنی🚬گفتم رفیقمی واست ترمزم برید ..خودمو زده بودم به خاب مشکل ا تو نی..نه توام یکی مث همه که ا این رو اون رو میشه پلکک میزنه...اصن نفهمیدم رفت جلد کی تنت ..انقد بریدم ازت ک دیگه کش نمیدمش...نمیارزید به این همه پایین و بالا به اینکه ببازم این بازیو باهات، قدمات دیگه نیست سایز پام،حیف عوض شدیو نیس اینه بات،هرجا هستی خوش باشی داداش،با هرکی تو رگیته جفت باشی باهاش،ما که همیشه دعامون خیره ،یه معرفتی داریم که نی تف مالی بالاش...🤘🏻🌵☺️ به خودمم حال نمیده هر عقب مونده ای روم فاز بگیره..