پدرشوهرم اون خونه رو با پدر خودش ساخت و زندگی کرد باهاشون تا اینک پدرومادرش فوت میکنن یعنی میخوام بگم ما قراره اون خونه بریم
نامزدم اون خونه ۲۲سال زندگی کرد تا اینک داداشش تو محله همش دعواش میشه با دوستاش یعنی محله یجوری بوده نتونستن دووم بیارن رفتن مستاجری شهر جای خیلی خوب و گف دیگ برنمیگردم اونجا پسرمو اذیت کردن و فلان
حالا این خونه رو ۲سال رهن دادن بعدش حالا ما میخوایم بریم اونجا نامزدم میگه واسه ی مدتی بعدش خودمون اروم اروم خونه میخریم بتونیم پس انداز کنیم بخریم منم گفتم تو دلم نریم مستاجری تو این گرونی چرا پولو بدم مستاجری
حالا من میترسم پس فردا تو استخدامی دچار مشکل بشم چون اینجا دعوا شده با ی عده ای واسه تحقیق بیان رد بشم اینم بگم پدرشوهرم گزینشه نامزدم میگه شهر دیگه هم دربیای از گزینش این شهر میان تحقیق و نگران نباش ما اونارو میشناسیم نگران نباش و فلان ...
من چیکار کنم حالا اینم بگم محله پایین شهره خونه ی بزرگیم هس