دوتا از زن عموهام طلاق گرفتن. بنظر من با عرضه بودن و با لیاقت. همیشه میگم افرین که تو زندگی ک راصی نبودن نموندن و رفتن از نو ساختن. دوتاش هم ازدواج خوبتر از عموهام داشتن
چشم آهویی🌹❄❄خوب میدانم تحمل کردن من ساده نیست این که پایم ماندهای، عاشق نوازی میکنی .🌹🌹من تا پایان عمرم به این میاندیشم؛"زنی که عشق را میپذیرد، تا چه اندازه بی دفاع میگردد!!!
ولی فکر میکنم معذب باشم.. فقط دوست دارم خوشحال باشه و جوری نباشه که از خانواده ما ناراحتی تو دلش باشه یا ازمون بدش بیاد.. واسه همین ممکنه احساس راحتی نکنم و معذب باشم وگرنه چیز دیگه ای تو ذهنم نمیاد
زنعموم خدا رحمتش کنه دیگه هم ازدواج نکرد و سختیهای زیادی کشید بنده خدا
عموم هم بی تقصیر و بی گناه بود
خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس من نسبت به تو رو به تصویر میکشه ؛ " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار تویی /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی