بچه ها من قبلا یه پسری رو میخواستم فامیلمون بود اونم منو دوست داشت قشنگ مشخص بود ولی هردو ابراز نکردیم
همه میگفتن این دونفر همو میخوان مشخصه ماهم ن تایید میکردیم ن تکذیب😂
بالاخره من شوهرمو ک دیدم گفتم تا کی منتظر بمونم عاشق شوهرم شدم وقتی فهمید من دارم ازدواج میکنم فقط با واسطه گفت ازدواج نکن زوده منم دیگه برام مهم نبود
الان هم عاشق شوهرمم هم بچه دارم
اونم ازدواج کرده و بچه داره ولی همش خوابشو میبینم با وجود اینکه اصلا اصلا اصلا ن علاقه ای بهش دارم ن بهش فکر میکنم از شوهرم خجالت میکشم ولی خوابه دست خودم ک نیس هی خواب میبینم عاشق همیم با حسرت نگاه هم میکنیم
نمیخوام این خواب هارو ببینم روانمو بهم ریخته دلم برا شوهرم میسوزه