بچه ام ۵۰ روزه اشه خیلی اذیت میکنه فقط شبا ۱۲ یا دو میخوابه که منم میخوابم دیگه از بس خسته ام از صبح بیدار میشه گریه میکنه باید بغلش کنم تا یکم آروم بشه یه نهار به سختی درست میکنم فقط ۲ تا ۶ ظهر میخوابه من تو این تایم نهار میخوریم خونه رو تاجایی بتونم مرتب میکنم دیروز لباس ها رو ریختم تو ماشین مهمون اومد ساعت ۲ خونه امون تا ۵ بودن ۵ بچه ام بیدار شد نتونستم کاری کنم شبم شوهرم اومد ساعت ۹ بچه ام شروع کرد جیغ کشیدن هلاک شد بس گریه کرد مجبوری ساعت ۱۱ اومدم خونه مامانمشون مامانم دارو داد و... تا بالاخره خوابید شوهرم نموند رفت خونه حالا امروز زنگ زده دعوا که تو چرا لباس ها رو ننداختی میگمش درک نداری بچه اذیت میکنه بردار بنداز میگه خودت باید انجام بدی کلا از صبح میره ۲ میاد نخار میخوره میخوابه باز ۴ میره ۹ میاد شبا بچه گریه میکنه دست نمیزنه میگه من خسته ام خودت نگه دار دیگه خسته شدم نه کمک میکنه نه درکی داره الانم بچه ام گریه میکنه موندم خونه مامانم روابطمون سرد شده نمیدونم چیکار کنم رابطه اصلا نداریم 😔منم جای خواهرتون راهنماییم کنید چیکار کنم دوباره مثل اول بشیم من تا بچه رو میخوابونم میرم پیشش اون خوابیده از زندگی و شوهرم دلسرد شدم
الهی بگرررردم،عزیزدلم خدا حفظش کنه براتون انشالله❤❤❤😍😍😍 آفرین به شما مامان قوی و زرنگ واقعا تحس ...
قربون تو بشم من🧡🧡منظورم اينه ك آدم اگه بخاد ميتونه به ٩٠ درصد كاراش برسه!تازه من شير خودمو ميدادم دخترم ك به پروتيين گاوي هم حساسيت داشت و خون دفع ميكرد هيچي نميتونستم بخورم فقط كته سفيد!!تا ٢.٥ سالگي ك شيرش دادم هيچي نخوردم!جوري شده بودم ك رفته بودم شهرمون همسايه ها به مامانم گفته بودن دخترت معتاد شده؟ 😞😞😞😞😞😞😞خيلي روزاي بدي بود!!از شدت افسردگي مدام درحال كار كردن گريه ميكردم!يبار يادم نمياد بدون اشك ريختن به دخترم شير داده باشم!ديگه از ٣-٤ ماهگيش يادمه متوجه گريه هام ميشد ماسك ميزدم زير ماسك گريه ميكردم ك نبينه!!!شوهرم از هيچ آزارو اذيتو شكنجه ي روحي رواني و جسمي دريغ نميكرد در حق من خيرنديده!!الهي ك توي قبر با ماروعقرب بخوابه!!!!
كاربر دخترشمالي هستم كه بخاطر يه بي چاك و دهن تعليق شدم
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
عزیزم ابن دوره سختی هست که شما درش قرار دارین بهتر بود قبل از بچه دار شدن در مورد نحوه نگهداریش و تق ...
کلا تا این ۵۰ روز باهاش خوب رفتار میکردم محبت میکردم ولی بی فایده بود فقط دو روز خوب بود دوباره شروع کرد رفتن سرکارش دست خودشه میتونه یه بعدازظهر در مغازه اش نره داداشش باهاش شریکه بره بمونه کمک من ولی مشکل اینه کلا نمیخواد کمک کنه
سعی کن بهش توجه کنی مردا حسودن ببینه فقط ب بچت میرسی حرصش میگیره
چیکار کنم تایمی که بچه خوابه ۲ تا ۶ هست بقیه اش بیداره و گریه میکنه باید راش ببرم اون تایم هم ۲ تا ۴ شوهرم هست نهار میخوریم جمع میکنم میگیره میخوابه شبا هم تا بچه رو میخوابونم میام خوابیده بقیه روز هم نیست سرکاره
باور میکنی ۵۰ روز تحمل کردم نگه داشتمش گریه میکرد آقا به روی خودش نیاورد دیشب بچه جیغ میکشید هلاک شده بود این درازکشیده بود رو مبل تلویزیون نگاه میکرد دیگه اعصابم خورد شد بچه داشت هلاک میشد از بس جیع کشید گفتمش پاشو یا ببرمی خونه مامانت یا مامان خودم بچه هلاک شد اورد خونه مامانم صبح طلبکاری بهم زنگ زده منم ناراحت بودم دلم رو خالی کرد جوابش دادم
عزیزم فعلا بچه ت ۲ماهش نشده این هم استرسو اضطراب تو شما طبیعیه،شوهر منم مثل شوهر شماس اصلا یه دقیقه هم نگه نمیداره ولی نگران نباش عزیزم اولا دیگه رفته رفته گریه ش یه کم کمتر میشه تا ۵،۶ماه بعدم راه وچاه دست خودت میاد که کی بری طرف شوهرت