اول خودمو دوست پسرم آشنا شدیم
بعد منو با خانوادش آشنا کرد دیگه اونا ول کن من نشدن
دیگه یه جاهایی میخواستیم ما کات کنیم خانوادش نمیزاشتن
دیگه اشناییمون از حالت مدرن و دوست دختر دوست پسری به ازدواج سنتی و خانواده پسند تبدیل شده بود
سه ماه دوست بودیم بعد امد خواستگاری چون نیتش ازدواج بود نه سرگرمی
من فقط خودم بودم
بی شیله پبله و صادق
هرکی میومد سمتم سریع تریپ ازدواج برمیداشت
حتی الانشم خخخ با وجود بچه و همسر بدشون نمیاد ولی دیگه کسی روش نمیشه بگه ولی معلومه
اما ازدواجو کاملا سنتی دوس داشتم.عقلانی و خانوادگی خیلی مستحکمتره روابط .بنظرمن البته
نمیشه کاری کرد ک بیاد خواستگاری اگه بخوادت خودش میگه با کله هم میاد
پسر عاشق بشه و بهتو واقعا بخاد و ازت مطمین باش که دختر خوبی هست شک نکن میاد خواستگاریت
ما دوست شدیم من گفتم ما بدرد هم نمیخوریم گفت درست میشه همه چی بعد دست دوستی دادیم منم گفتم ی ساا بیشتر وقت نمیدم
بعد اومد خواستگاریم
خودش میگه دختری که میخاستم بودی و میدونستم دختر خوبی هسنی امتحانتتو پس داده بودی تازه خوشگلم بودی و خوش سلیقه😂😂 میگه من هیچ وقت به سلیقه تو شک نمیکنم چون منو انتخاب کردی😂😂😂😂😂
اخر پروهاس 😐
اون راضی نشد و من تحملش نکردم امد دفترم با دسته گل و خرسی منم پنهانی ذوق کردم به رو خودم نیاوردم اشنا شدیم با اخلاق هم تو سه ماه له تفاهم رسیدیم دوستی متین داشتیم بعدم به خانواده گفتیم
اگه بگیر باشه خودش میاد میگیره، لازم نیست کاری کنی
كار خاصي مگه بايد كرد؟؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
