دختره رو برای اولین بار دیدمش آشنایی نداشتم
ولی میدونستم شوهرمو دوس داشته قبلا
تو ی جمعی داشتم لباساشو تمیز میکردم اومد گف ببر لباساشو الکل بزن ماسکشو بنداز دور چیزی نگو بهش عصابش خورده😐
هی ام دوس داره بره جلو چشش
حرصم گرفته اصلا با شوهرم حرف میزنیم چپ چپ نگاه میکنه😑
کی هست
ولش کن
نفهمیدم چی شد
دخترخاله شوهر منم قبلا عاشق شوهرم بوده الانم بادوتا بچه چشمش رو شوهرمن خیلی میچرخه تو جمعشون.من دیگه نرفتم تو جمعشون چون کلا خیلی حرف و حدیث دادن ولی وقتیم هستیم ب ی ورمم نمیگیرمش باشوهرم میگیم و میخندیم توام ب ی ورت بگیرش اگ مهم بودن اونارو میگرفتن ن مارو عزیزم😊😊❤❤
ولش کن
من دختر دایی بابام مث اینکه بابامو میخاست سر ی قضیه ای بعد ۲۸ سال برگشت اینجا ما تاحالا ندیده بودیمش همچین مامانمو چپ چپ نگامیکرد انگار ارث باباشو خوردیم فقط ی روز باهاش تو ی خونه بودیم من چیزها دیدم ازاین بشر
چیزی بهش نگو اعصابش خورده؟؟؟
میگفتی مگ پی پی خور زندگی منی😐
ی مدت منم خیلی رو جاریم حساس بودم هی میگفت فلانی فلان لباسشو بیشتر دوست داره فلان کرم میخرید چرا عوض کرده لباسش و اینجوری اتو نزن این شکلی باشه سینه مرغ نده رون مرغ دوست داره خیلی رو مخم بود شدید بعد ی مدت ک حرفاشو اهمیت ندادم دیگه دهنشو بست حتی حقوق شوهرم اومد و رفتشم میدونست میدونم الان چی میکشی تنها راهش بی توجهیه
به بقیش کار ندارم ولی با اون قسمت دستور دادنو .... خب میگفتی بهش من همسرمو بیشتر از شما میشناسم خودم میدونم چیکار کنم و چیکار نکنم شما نگرانش نباش 😊
میخواستی بگی خودم میدونم و شوهرم شما بفرمایید بعدشم با شوهرت بگو و بخند میکردین
