من عموم ۶ سال ازم بزرگتره خیلی باهاش دوستم و هوامو داره خودمم برادر بزرگتر ندارم اونم خواهر نداره خلاصه باهم خیلی رفیقیم ... بعد من یروز بهش گفتم نمیخوای ازدواج کنی و اینحرفا سر حرفو باهاش باط کردم گفت الان موقعیتشو ندارم ولی تو فکرشم گفتم بابا موقعیت نمیخواد بیخیال (کار داره خونه هم خونه پدربزرگم واحد داره نگین چرا تحت فشار گزاشتیش خودش از خداش بود😂) خلاصه راضیش کردم گفتم خب کیو درنظر داری گفت هیشکی گفتم باشه پس من ی دوست دارم رفت و آمد خانوادگیم داری از هر نظر خوبه گفت من ندیدمش اول باید ببینم بعد عید بریم خواستگاری نبینم نمیتونم گفتم خب کجا نشونت بدم نمیشه ک ...