شاید بگید بی اهمیته اما من بدجور غرورم شکست ۱۰ روره خونه مادرشوهرمم تو ابن ده رور شوهرم فقط برا خواب میاد خونه منم زبونم ابنارو بلد نبستم صبح تا شب کز کردم‌ی گوشه حامله ام حالمم بد میشه این جن روز بلاهایی ک سرم اورد از بی توجهی هاش بماند خواهرمم اومده همینجا خونه مادر بزرگم دیشب اونجا بودیم طبق معنول شوهرم ب شوهرخواهرم‌گف پاشو بریم‌پیش دوستام خواهرم گفت ن من حوصلم سر میره شوهرش نرفت نشست تا خود خواهرم نگفت نرفت ماام ازوقتی خونه بودیم ب شوهرم میگفتم نرو امشب بیرون منو ب هیچجاش حساب نکرد رفت شوهر خواهرم ۱۰ دفعه تو ۱ ساعت رنگ میزد ک خواهرم حوصلش سر نره من ۲ سالم از خواهر کوجیک ترم حامله ام شوهرم عبن خیالش نبست حس کردم چقد ادم بی ارزشیم براش شوهر خواهرم تا سر کوجه بره اینجا خواهرمم میبره تنها نباشه شوهر منم ۱۰ روزه منو انداخته تو خونه با دوستاش همه جا میره خیلی حالم بد شد بخدا مقل من نمیتونس زن پیدا کنه خونه اوردم با خودم‌ماشین اوردم بهتربن جهاز حتی برام عروسیم‌نگرفتن خواهرم‌همه کار کرد من حامله ی پالتو داغوت میپوشم اون فقط امسال ۳ تا پالتو خرید وضع مالیه جفتمون در ی حده من فقط میخوام پیشرفت کنم کمتر مبخرم اما انگار همه عزت خودمو از دست دادم از ساعت ۹ اومدم توبرف نشستم میگم بخ بزنم‌بمیرم امشب هرچی گریه کردم خواهش کردم نرو ببرون باز پاشد رفت
شوهرت ادم خشکیه نمیشه همش مقایسه کنی بعدم حس میکنم خیلی کوتاه اومدی حتی قبل ازدواجت
آخی😞😞
چقد خودتو با خواهرت مقایسه کردی....
پاشو برو خونه عزیزم گناه اون تو دلیت چیه از اول شل گرفتی فکرکرده چخبره
توی اینجور مواقع نیم ساعت بعد رفتنش بزنگ بگو حالم بد شده دور از جون .بعد که اومد آدمش کن
یک انقد خودتو مقایسه نکن.دو انقد ارزش خودتو نیار پایین از قدیم گفتن زنی که خرج داره ارج داره
غصه نخور انقدر حامله ای دختر
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
