۲۵ مرداد ۱۴۰۰ نحس ترین روز زندگی من بود … روزی که از خواب پاشدم گفتم صبحانه بخورم به بابا زنگ بزنم حالشو بپرسم اما …. گفتن یتیم شدی … بدبخت شدی …. دیگه زندگی برام تموم شد … همون روز همون ساعت من مردم … لطفا برای پدرم و ارامش خودم یه صلوات بفرستید 😔😔😔 خیلی زیاد محتاجم ….
وااااای من و مامانم خیلی رابطمون خوبه ها ولی تو این مسائل اصلا مامانم رو نمیده نمیدونم چرا...هرچیم مشکل داشتم رفتم دکتر یا سایت های معتبر بوده ک کمکم کرده یا دوتا از دوستام و خوده شوهرم ک ووقعا خیلی اطلاعات داره...