زود چه حسه خوبی بود مامانم با یه زنبیل میرفت بازار ما بچه ها هم چشم انتظار بودیم ذوق داشتیم ببینیم چی باخودش میاره😁 با زنبیله پرم برمیگشت خونه.
همبازیای بچگیم بیشترشون پسر بودن😂 یادش بخیر چقدر تفنگ بازیو دوچرخه سواری قایمباشک میکردیم. الان همون پسرا و ببینم از خجالت راهمو کج میکنم😂
چقدر زنگ مردمو می زدمو در میرفتم😑🤗
یه چندباری از مغازه ها چیز کش میرفتم😐 پول میبردم چیز میخریدم در کنارشم ادمسی چیزی بر میداشتم😶 چون دم دست بودن خیلی راحت بود
بچه بود منو دوستم از گچ به عنوان پنکک استفاده میکردیم🙄می مالیدیم به صورتمون. هر کدوممون از خونه ی چیز کش میرفتیم مثلا من گوشت یکی سیبزمینی... از ی قوطی حلبیه جا روغن بعنوان قابلمه استفاده میکردیم😐و آتیش روشن میکردیم....
... . بازم هست
شنام بگین🤗💖🥵