بهش گفتم چرا منو نمیبری راه بریم؟؟؟
رفت سمت دریاچه که راه بریم
ولی معلوم بود از جملم ترش کرده هی گفتم چیه چیشد نمیگفت
رفتیم رسیدیم پنج دیقه راه رفتیم در سکوت خییییلی سرد بود خودم پشیمون شدم
گفت بشین اینجا برم سیگار بیارم
گفتم ن بریم سرده منم سردم شد چند قدم رفتیم اروم ولی با تحکم گفت بشین برم سیگار بیارم دیگ صدام در نیومد بدون حرف رفتم نشستم رو یه نیمکت ک نزدبکمون بود
رفت سیگارشو اورد اومد
سیگاری نیس مثلا تو یه ماه گذشته کلا دو نخ کشیده
گفت سرده ن؟لب و لوچمو کج کردم با خنده گفت حالا چرا اونجوری میکنی لب و لوچتو😂
بعد شروع کرد با خانومایی که رد میشن مسخره بازی در میورد
یه پیرزنه خیلی سرحالی رد شد
گفت خانمه چه شقو رقه منظورش این بود سرحاله خانمه چهارشونه بود که خیلی صاف راه میرفت شونه هامو کاملا بدون افتادگی بود بعد هنذفری هم زده بود
گفتم منم میتونم😂 دره کیفمو باز کردم گفت دنباله چیی گفتم هنذفری گفت حتما باید هندفری باشه تا بتونی اون مدلی راه بری؟گفت هنذفریت زیره کیف کوچیکه تو کیفته(قبلش گفت تو کیف فضولی کنم گفت فضولی کن تو کیفمو گشت بعد گفت گردو هارو ریختی پیش پولااااا؟؟؟ نمیگی مریضی هس؟خیلی مرتبه من فوق العاده شلختم گفتم کرونا سه ساعت بیشتر رو کاغذ نمیمونه این پولا یه هفتس تو خونس. گفت چقدر نامرتبه یه عالمه ته فیش بدد تو کیفم همه رو ریخت رفت و مرتب کرد کیفمو)
بگذریم در اوردن هنذفری سخت بود دیگ بیخیال شدم
رفتم ادای خانمه رو در اوردم اومدم گفتی دیدم منم بلدم؟
میخندید فقط😂