باشوهرم بحثم شد اونم الکی
یهو فش داد اصلا فش هم نبود شبیه متلک بود تاحالا هیچ وقت بی احترامی نکرده بود بهم !!!خودش رنگ صورتش قرمز شد ازخجالت !!!!!
فهمید گند زده رفت تواتاق دخترم روبغل کرد دخترم تواتاق گریه میکنه منم گفتم نمیرم داشتم ظرف میشستم یهو صدای افتادن چیزی روشنیدم رفتم آروم رفتم ببینم تواتاق دیدم شوهرم ولو افتاده رو زمین زود رفتم سراغ تلفن به خانوادام بزنگم گفتم حالا شاید دروغه باصدای بلند گفتم داداش داداش چرا گوشی روبرنمیداری الکییییی یهو دیدم صدای ازنفسش میده بالا چشاش روباز کرد گفت دارم میمیرم بعدش رفتم تواتاق که؟؟؟؟؟