2737
2734

همش رو همینجا یهویی میگم یکم طولانیه ولی نن خلاصش میکنم.داداش کوچیکم سرباز بود سربازیش رو انداختن یه جزیره خیلی عصبانی بود گفت باید حتما زن بگیرن انتقالیم بدن بهش گفتم یعنی فقط بخاطر انتقالی میخوای ازدواج کنی گفت اره گفتم خیلی کار اشتباهی هست یهویی زنداداشم گفت یعنی ما هم کار اشتباهی انجام دادیم گفتم مگ شما هم بخاطر انتقالی ازدواج کردین گفت اره داداشم ک فهمید سوتی داده گفت ن ما با عشق ازدواج کردیم،خلاصه اینک مامانم کمر درد قلب درد داره ،،،داداشم گفت ما برای شام میمونیم مامانم بلند شد غذا درست کنه منم پسر شدید مریض بود اسهال استفراغ یه پام تو اشپزخونه بود کمک دست مامانم یه پام هم تو اتاق پیش پسرم داداشم زنداداشمم تو پذیرایی نشسته بودن پیش بقیه ،،داداشم مدام میپرسید غذا حاضر نشد؟غذا حاضر نشد؟دیگ اومد تو اشپزخونه گفت چ میکنین خستمونه میخوایم بریم خونه دیگ خیلی لجم گرفت گفتم اینجا رستوران نیست اگ گشنتونه بگو زنت هم بیاد کمک بده ،،من ک میبینی بچه مریضه مامان هم کمر درد داره غذا درست میکنه با گیتارش گذاشت رو قفسه سینه من گفت چته بلبل زبونی میکنی خلاصه زنشو برداشت رفت زنشم اومد تا اشپزخونه با مامانم فقط خداحافظی کرد مامانم بعد زنگ زد به داداشم گفت این چ کار زشتی بود داداشمم گفت بپز بزار جلوی دخترت نمیخاد برای ما بپزی چند روز بعدش اتفاقی برای بابام افتاد ک سرش اسیب دید چون تو باغمون بود دسترسی براش ممکن نبود بره دکتر ،،،داداشمم دکتره هرچی مامانم زنگش زد ج نداد ک نداد که بره بابامو معالجه کنه مامانم خیلی گریه کرد گفت ببین بابات اونجا غرق ب خون این جوابمو نمیده گفتم زنگ زنش بزن زنش گوشی رو خاموش کرد دید مامانم داره زنگ میزنه ،خلاصه اگ هستید تا اخر داستان بگم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

چند روز بعدش داداشم اومد خونه اونم خواهرم زنگش زد گفت بابا حالش بده وقتی اومد مامانم یه کشیده زد تو گوشش گفت این همه سال بچه بزرگ کزدم سختی خرج دانشگاهت رو کشیدیم حالا نباید حتی جواب تلفن منو بدی زنتم باید تلفن رو من خاموش کنه جز احترام چیزی دیدین یهویی دادشم اومد یه لگد ب من زد گفت تقصیر دختر گهته ،،،،ورفت وحتی موقعی ک میخواست قهر کنه بره رفتم گفتم نرو مامان قلبش درد میکنه با وحود لگد محکمی ک بهم زد،،،

2738

تا اینجا بگم‌کارت اشتباه بودهکه گفتی به زنت بگو بیاد کمک کنه،درسته باید کمک کنه،ولی بهتر بود میگفتی خیلی گشنته بیا کمک کن زود اماده بشه،یعنی داداشتو مخاطب قرار میدادی بجای زنش.ولی دیگه لگد زدن و... مقصر داداشته،وحشی بازیا چیه،بچس مگه

چند روز بعدش داداشم اومد خونه اونم خواهرم زنگش زد گفت بابا حالش بده وقتی اومد مامانم یه کشیده زد تو ...

😳😳😳😳😳😳😳😳😳

خواهشا منو تو تاپیکای دعوا تگ کنید دعوا دوس دارم😁  خیلی نا مردین مرسی انقدر تگم کردین 😒💔                                        

داداشت مثل شوهر منه ....

فکر کن ما چهار پنج ساعت باید معطل بمونیم تا مادر شوهرم یه برنج دم بزاره .....بخدا جوریه ک من از گشنگی زمینو گاز میزنم ....اونوقت شوهرم قربون صدقه ی مادرشم میره 

اعتقاد من اینه اگه خونواده ی شوهر کمک حال عروس هستن ،وظیفه ی عروس هم هست کمک بده،در غیر اینصورت وظیفه ای نداره عروس 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز