2410
2553

رو توپ نشستمو بپر بپر کردم.....عه یادم رف بگم ک اول اینکه اومدم بیمارستان از یه ماما سوال کردم ایا اجازه میدین گوشیمو هم همرام ببرم ....گف واسه چیگفتم میخوام عکس لحطه ب لحظه بگیرم از بچمو خودم درحین زایمانو....گف ن خانم اینجا بیمارستان دولتیه😑....



بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

رو توپ بپر بپر کردم.....بعد همزمان امپول فشار تو رگام تزریق میشد(قبلاز اینکه برم زایمان کنم فک میکردم آمپول فشار یه امپوله میزنن تو باسن....ولی بعد فهمیدم ک میزنن تو سرم و قطره قطره میاد تورگاتو....)بعد واقعا امپول فشار درداش شبیه درد پریودیه.....ولی وقتی رو توپ بپر بپر میکردم و به زندگی و ایندو بچه و...فکر میکردم تا یه حدودایی دردارو فراموش میکردم....وقتی رو توپ بپر بپر میکردم هی میخواستم به ساعت نگا کنم ببینم هر چند دقیقه یبار دردم میاد اخه پشتم به ساعت بود و اینکه وقتی در اتاق باز بود نمیتونستم ساعتو ببینم سعی کردم از تو پنجره تصویر انعکاس ساعتو ببینم ک نشد....مجبور شدم از پرستار بخوام بم اجازه بده درو ببندم ک بتونم ساعتو ببینم وقتی پرستار علت اینکارمو پرسید بم گف نمیخواد درو ببندی اگه درو ببندی نمیتونیم صدای قلب بچتو بشنویم ممکنه برا بچه مشکلی پیش بیاد(خلاصه بعداز چند ساعت متوجه شدم اگه در اتاق دردو کامل باز کنم میتونم ساعتو ببینم)دقیق یادم نمیاد ولی فک کنم دردام هر۵ دقیقه یکبار به مدت ۱دقیقه طول میکشه و شدتش تقریبا قابل تحمل بود هی هم رو توپ بپر بپر میکردم تاااااا....

2456

تا اینکه رو توپ حس کردم داره ازم اب خارج میشه یه اب گرم و تمیزو شفاف بدون هیچ لک خونی.....پرستارو صدا زدم بش گفتم ک اینجور شد ...اومد معاینم کرد گف (ببخشید رو تخت بود ک کیسه ابم ترکید،پرستارو صدا کردم بش گفتم ک داره ازم اب خارج میشه اومد نگام کرد گف عااالیه کیسه ابت ترکیده اول ازم پرسید خودت ک سوند رو نکشیدی منم گفتم خیر ...آهان حالا دقیق یادم اومد پرستارو صدا کردم واسه اینکه سوندم کنده شد پرستار ک اومد نگام کرد بم گف خودت ک سوندو نکشیدی منم گفتم نه خودش یهو باد شد و ول شد بیرون اونم چکم کرد انگار بم گف رحمت باز شده یا اینکه کیسه ابت پاره شده دقیق یادم نیس تا اینکه بم گف برو رو توپ بپر بپر کن....

رو توپ ک بپر بپر کردم دیگه کیسه ابم پاره شد یه اب گرمو زلال و شفاف ازم خارج میشد....حسی خوبی داشتم تو دلم گفتم وااای خدا چقد دوسم داره ک مراحل زایمانم ایقد داره اسون و بدون درد پیش میره.....پرستاره هم ک معاینم کرد گف انگار ۳ و نیم باز شدم...بعدها فهمیدم اونلحظه ۲ باز شده بودم پرستاره برا اینکه روحیه بگیرم گف ۳ باز شدی...تازشم بم گفت وااای چ لگن خوبی داری برا زایمان طبیعی.....

رفتم دوباره رو تختم.....دیگه نصف شب شده بود واین دردای امپول فشار خیلی حس بدی بم میداد و هی از پرستاره خواهشمیکردم ک تورو خدا دردارو کمتر کنه یا اسپری بیحسی بزنه همین ماسکا ک گاز بیحسی داره....دیگه اینجای مراحل زایمانم بخش زایشگاه پر شده بود از زایو ک فرت و فرت زایمان میکردنو میرفتن خونه هاشون و من همچنان منتطر بودم رحمم باز شه ک انگار نیت باز شدن نداشت و نی نیم تو شکمم جا خوش کرده بود

صبح شده بود و من از شدت درد عین زامبی شده بودم....البته هی خودمو تو اینه نگاه میکردم ک لااقل موهام مرتب باشن و هی موهامو ک زولیده میشد رو جمع میکردمو میبستم.....شبش هم ازپرستاره پرسیده بودم که اگه این سرم فشاره تموم شه دیگه بم سرم فشار نمیزنید؟منو میبرید سزارین گف احتمالش زیاده...منم بدون هیچ جیغی دردای امپول فشارو تحمل میکردمو دم نمیزدم تا صبح ک دیگه امپول فشاره تموم شده بود....

2714
تموم شد

ایشالا تا ظهر اینجاییم  

دنیا جای خوبی میشه   وقتی آدم های فهمیده کار بد دیگران رو تذکر بدن.اگر عمقی نگاه کنیم میبینیم مقصر این همه ظلم و بدبختی و فقر و جنگ فقط آدم بد ها نیستن بلکه اتفاقا آدم خوب هایی که بدی رو دیدن و سکوت کردن باعث و بانی اصلی مشکلات دنیا هستن. بیاید از این به بعد خودمونو مسئول تر بدونیم و با ایمان پیدا کردن به نقش خودمون توی زیبا شدن دنیا و با تلاش خودمون اوضاع رو بهتر کنیم.                   سکوت در برابر ظالمان، مشارکت با آنان است.(آیه ۱۶۵ سوره اعراف)                                                             امام جواد(ع):هر کار زشتی را تحسین و تأیید کند،در آن کار شریک است.

خوشحال بودم ک الان سرم رو از دسم وا میکنن و منو میبرن واسه سزارین....ک یهو پرستار شیفت صبح اومد ....میخواست واسم امپول فشار بزنه ک بش گفتم این چیه دستت گف امپول فشار بش گفتم پرستار دیشبی گف ک اگه این تموم شه دیگه بت نمیزنن و میری سزارین.....اونم گف نخیر کی همچین حرفی زده-!؟؟؟خلاصه اینکه من زیر بار نرفتم و لبای تخت نشستم و گفتم حق نداری واسم امپول فشار بزنی منو سزارین کنید من امپول فشار نمیخوام.....پرسنل بیمارستان(رتبه داراش کنمیدونم اسم رتبه هاشون چیه و فقط از لباساشون میفهمیدم کی مقامش از اون یکی بالاتره)هی میومدنو باهام حرف میزدن ک عییی خانم زایمانتو بکن دیگه اینکارا چیه تا متخصصم اومدو منو در اینحالت ک لبه ی تخت نشستمو هی پامو رو تخت تاب میدادم دید گف ...خاننوووووووم بخاب وگرنه تورو سه روز اینجا نگه میدارم میزارم درد بکشی.....

اخ یادم رف بگم صبح قبل از اینکه متخصص بیاد من از پرستارا خواهش کردم که باهمسرم تماستلفنی برقرار کنم و ازش خواهش کنم ک از متخصصم بخواد منو سزارین کنن.....بزور واسم تلفن بیمارستانو اوردن ک باهاش حرف بزنم.اولش ک التماس نطافتچی بخش زایشگاه میکردم ک از گوشیش تماس بگیرم ولی بهم گوشیشو نداد تا دیگه ایقد زجه زاری زدم ک بم تلفن بیمارستانو دادن البته اینو هم نگفتم ک قبل از اینکه بم تلفنو بدن یکی دوساعت قبلش شوهرم درخواست ملاقت داده بود و من درخواستشو رد کرده بودم و بعدش عین چیپشیمون شدم.....درخواستشم به این دلیل رد کرده بودم ک دوس نداشتم مادمو همسرم منو اونشکلی ببینن عین زامبی شده  بودم....

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز