2703
2553

درست همین روزاست ک کم کم خبر اومدنت همه جا میپیچه!.

۹ماه قبل بود ک بااولین احساس حضورت حسابی خوشحال شدیم.ن تنها من خیلی ها ک منتظرت بودنم خوشحال شدن..خبر اومدنتو ک دادن ؛به اولین نفری ک خبر دادم امام زمان بود.اروم یه گوشه نوشتم سلام آقا من مادر شدم و شمااولین نفری هستید که با خبر میشید.بعدش خیلی ها خبردار شدن!

بعضیا گریه کردن

بعضیاداد زدن و کل کشیدن

و بعضیا  آرزوی سلامتیتو داشتن عزیزم... تبریک و شادباش پشت سرهم

و بعضیا دیگه هم....ًبگذریم.

دایی کوچیکت میگفت ببین بچه تو یه تیکه از قلبمه..

خاله مریمت میگفت؛مطمئنم یه سیاه سوخته دلبر عین خودته.

خاله ات تو فکر جشن و لباس خریدن بود...

عمو کوچیکت میگفت ببین انگیزه زندگیمه تو این حال خرابم.

مامانیت میگفت؛مثه مزه عسل تو دهن میمونه همونقدر شیرینه..و.

من و بابا ک نگم برات .میمیردیم برات.صبح تا شب قربون صدقه قد کشیدنت میرفتمو خداروشکر میکردم.

روزها و دقیقه های ک کنارمون بودی خیلی با عجله میگذشت یه جوری ک من واقعا تعجب میکردم از این مسابقه عقربه ها با هم و خوشحال از اینکه بزار بگذرن بهتر ؛من عشقمو زودتر میبینم.

تو زودتر از اون چیزی ک باید خودتو نشون دادی.هی جون گرفتی هی جون گرفتی وشدی یه جوونه قویی ک حالا دیگه دعوا فقط سر جنسیتت بود!

یکی میگفت دختری تاج سری

اون یکی میگفت ن پسره کاکل ب سره

من این وسط هم‌میدونستم چی هستی و هم بزرگترین آرزوم سلامتیت بود.

ما چشم انتظار بودیم .حسابی منتظرت ک یه دل سیر تو بغل بگیریمت.

 و بگم اگر خیلی شبا از درد و تهوع خوابم نبرد فدای سرت .

اگرگرسنگی وبی جونی امانمو بریده بود فدای سرت.

اگر غربت و تنهایی حسابی کلافه ام کرده بود فدای سرت .

.تو فقط سالم شاد باش همه غممام نوش جوووونم.

روزای شادی داشتیم... تو شده بودی انگیزه زندگیمون صبح و شب باهات حرف می زدیم بابات برات قران میخوندو تو قد میکشیدی رشد میکردی و جوون میگرفتی عشقم..

تااینکه

یه شب بی هیچ دلیل و خبری دلت خواست برگردی برگردی بری پیش فرشته ها نمیدونم چی شد یهو نظرت عوض شدمن مادر خوبی نبودم؟بابات بابای خوبی نبود؟نمیدونم چرا باهامون قهر کردی و رفتی

تا به خودم اومدم دیدم دیگه ندارمت.یعنی نه اینکه نداشته باشمت داشتمت زنده هم بودی اما در حال جون دادن و پرکشیدن....تا ب خودم اومدم گذاشتنت روی پاهام....پاهایی ک توان حرکت نداشت .لبی ک نتوست لحظه ای برات لالایی بخونه  و تو رو ببوسه...من خیره و بهت زده فقط فریاد میکشیدم و نگات میکردم

جسم بی جونتو با اون دست وپاهای معصوم و کشیده و اون موهای نرم مشکیت گذاشتن روی پاهام .گفتن پسرته.ومن مردم.

من  اون جا معنایی واقعی یاس و ناامیدی رو از عمق وجود احساس کردم پسرم.

معنای واقعی حسرت ب دل بودنوفهمیدم..معنایی اینک یه مادر داغ دار چ غمی رو بردوش میکشه فهمیدم وشکستم.

 تو رو بردن برای همیشه.در حقیقت تیکه ای از قلب منو بردن دفن کردن.حالادلم تو رو میخواست .عطر تنتو...لمس بدنتو .یه مشت خاک نشونم دادن گفتن اینجاست.کاش میشد خاکو  بغل کرد بوسیدش .قربون صدقه اش رفت..مگ میشه عزیزم؟.

.عزیزدلم ارمیا.

ما خیلی دوستت داریم کاش کنارمون بودی نور چشمم .

کاش نمیرفتی پسرم.

بعد از تو خاک بر سر دنیا بعد از تو خاک بر سر دنیا

من بعد تو عزیزم خیلی رو دفن کردم و از نقش قلب و خاطرم پاکشون کردم مردن برام .مردن.

اما تو تنها کسی هستی ک هرروز یادش میکنم و هرروز حسرتشو میکشم.

دوستت دارم پسرم.تولدت مبارک.دوستت دارم.

ارمیا عزیزم....تو هم معنایی اسمت رفتار کردی؛ عزیز شده از جانب خداخدا تو رو برا خودش برداشت مهربونم.

عزیز شده خدا تولدت مبارک...


ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش

ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2720
2714
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687