بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
۸ سالم بود سوار اتوبوس بودیم با مامام من پیش یه خانومه نشسته بودم این خانومه ادامس از کیفش دراورد من فکر کردم میخواد به من بده دستمو دراز کردم خانومه یه نگاه بم کرد 😑😐منم اینجوری 😇😗😋بعد که خوب نگاهاشو کرد یکم از اون ادامسارو داد
بچه که بودم تو فیلما همش دیده بودم لباس خوابا آبی بعد یه بار داشتیم از جلو یه بانک رد میشدیم بعد یه روحانی دم خودپرداز داشت پول میگرفت عباش و لباسش آبی روشن بود بلند داد زدم مامان این آخوند چرا لباس خواب پوشیده😑
یه دفعه داشتم با دوستم میرفتم عابری پول بگیرم سرخیابون یه مرد و خانومش اماده بودن زنه لباس مجلسی پوشیده بود موها شینیون وارایش و ادکلن ، مرد هم کت شلوار کراوات و بوی ادکلن تلخش همه جا روگرفته بود وایساده بودن کنارماشین شون من توهمین حال ک از کنارشون داشتم رد میشدم خوردم زمین یعنی پهن شدمااااا..وسطای راه ک داشتم میوفتادم بی اختیار دست کردم لباس مرد بدبختو کشیدم که ازشلوارش دراومد.. مرده تعجب زده فقططط نگاه میکرد ، ولی زنش شاشیده بود ازخنده😂😂
رفته بودیم پیاده روی خانوادگی..از بس دستوپاچلفتیم افتادم تو کانال آب و کامل رفتم تو آبو اومدم بالا.. پسرخاله بیشعورمم اونجا بود به همه خبر رسونده بود تا یه هفته همه زنگ میزدن هرهر شنیدیم افتادی تو کانال؟