آقا بگم خاهر ندارم یه رفیقی داشتم از بچگی باهاش مثه خاهر بودم دختر داییمه این رفیقم خیلی همو دوست داشتیم یعنی یه روز نبود که باهم حرف نزنیم یعنی لذت بخش ترین تفریح دنیا واسموو دیدن هم بود اونم مثله من باهم میخندیدم باهم دردودل میکردم و گریه میکردیم صدسالم که باهم بودیم بازم باهم حرف داشتیم و هی میخندیدم خیلی بهمون خوش میگذشت مهمونی و عروسی که اونم نبود من نمیرفتم یا من نبودم اون نمی‌رفت این رفیق احمقم مجرده با یه پسری رل میزنه و می‌رفته خونه پسره عاشق این پسره میشه و باهم بیرون میرفتن باباش که دای من میشه خیلی آدم مذهبی و متعصبیه خیلیم خشنه سر یه چادر نپوشیدن رفیقمو با شلنگ سیاه کبود کرده بوده باباش بهش شک میکنه دختر دایمم میفهمه من خل از همه جا بی‌خبر گردن من میندازه با دوسپسرش دس به یکی میکنن که بگه با من دوست بوده پسره و دختر داییم تقصیری نداشته و این وسط رابط ما بوده که بازم کتک خورد ولی اگه می‌فهمید که دختر دایمم رل زده بوده قطعا میکشتش اسم منو بد در کردن من یه زن شوهر دار تهمت زدن که دوست پسر دارم دختر دایمم با دایم رو دررو کردم گفتم من باکسی نیستم اگه شوهرم این حرفا رو بفهمه میکشتم دختر دایم گردن نگرفت و گفت خودت رل زدی ما لطف میکنیم آب وتو پیش شوهرت نمی‌بریم منم باهاش قطع رابطه کردم ولی بازم دوسش دارم بهترین رفیقم بود تو زندگیم قد خانوادم دوسش داشتم هنوزم دلتنگ اون روزا میشم میدونم واسه نجات خودش به من تهمت زد منم نخواستم آبروشو ببرم تو نوزدایمون اون شیر مادر منو خورده منم شیر مادر اونو یه جورایی خاهر شیری به حساب میایم ولی داییم به چش بد بهم نگاه میکنه ولی من هنوز دوست دارم باهاش مثه قدیم باشم اونم کم میخاد ولی دیگه خانوادش اجازه نمیدن😔
هی رفیق وفا ندارد
