پسرم ۲۲ ماهشه فرستادمش با باباس خونه مادرشوهرم
ساعت ۱ و نیم بردش و ساعت ۵ آوردش خونه
وقتی اومد خونه بغض کرد ۱ ساعت یه بند جیغ زد
میفهمیدم بخاطر خونه مادرشوهرم گریه میکنه
نگرانم
خب چخبره اینقدر طولانی وچندین ساعت اونجا میبرینش
والا ما هم بچه بودیم برای خونه ی مامان بزرگامون خودمون رو میکشتیم ولی الان عزیزترین آدم زندگیمون مادرمونه.نگران نباش.دوره ایه.
نگران نباشید
بچەست دیگە ، من یە بچە ایو بزرگ کردم همین طوری بود
اونا سادە تر و حساس تر تز اون چیزین کە فکر میکنیم
فقط مراقبش باش و همیشە محبتتون رو بهش بدید و عشق رو یادش بدید ❤️
سعی کنید کمتر اینور و اونور بفرستیدش فعلا کوچیکە
خودتون سرگرمش کنید
کسیم خواست ببینتش خودش بیاد
واقعا خوشبحالت.
انقد دلم میخاد خانواده شوهرم یا خانواده خودم دوست داشتن روزی چندساعت بچمو مشغول کنن.بخدا ی نعمت بزرگیه قدر بدون.
خب حتمن نیست کە اونجا خیلی بهش خوش میگذرە ، مال اونە دلش تنگ میشە
وقتی میاد تو خونەی خودتونو اونارو نمیبینە دل گیر میشە و گریە میکنە
اگە کە الان میگید خیلی خوبن ، پسنگران هیچی نباشین فقط سعی کنید خودتونم باهاش برید و بازی کنید ❤️
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
