تو تاپیکام گفتم ک مادرشوهرم بنایی داره اومده خونمون....الان ۹ روزه اینجان...
امشب خسته شدم...یه کم بدرفتاری کردم.حالا عذاب وجدان دارم.
اولش گفتن ۳ روز میایم و فقط جای خواب میخواییم...بعد شام بهش اضافه شد...بعد ناهار فرداشونم اضافه شد..
امشب دخترم داشت حرفای خصوصیمونو بهشون میگفت....اعصابم خورد شد...از همه چیمون سر در آوردن....
حالا بمن نگفتن کی خونه خریدن اما موقع بازسازی میان اینجا!
دقیقا چیکار کردی؟
خوب چکار کردی
استارتر حق داری
خسته شدی
ولی موقتیه عزیزم
اگر میتونی تحمل کن
منم مهمون بیشتر از دو روز نمیتونم تحمل کنم
مال من خونشونو یه هفته دادن رنگ و کاغذ دیواری کردن پاشدن رفتن خونه دخترشون .چون اون اسانسور داره مال من پله بود .
دوماه بعد داماد دخترشون دعواش شد برد دختر و نوشونو گذاشت خونه شون اومد .بهش زنگ زدن بیا دحرف بزنیم حل کنیم مشکلتونو گفت مشکلی ندارم اعصابم از دستش خورده بمونه خونه شما تا من اروم بشم.
گفتن زشته زنت خونه مادرش بمونه بیا ببرش داماد گفت یه هفته خونه من بودین خوردین خوابیدین حالا یه هفته دخترتون بمونه اونجا .
هنوز که هنوز میگن چه اشتباهی کردیم کاش میرفتیم خونه پسرمون.
اومدم دعوات کنم
حالا که طولانی شده نظری ندارم
ولی دختر خوبی باش اندکی دیگه تحمل
واقعا بی ادبی کردی تو قراره ی عمر باهاشون چشم تو چشم بشی چ حوری روت نیشه این رفتارارو بکنی . این روزا میگذره ولی خاطرش ب جا میمونه ب نظرمرفتارتو درست کن چون اونا جزئی از خانوادت هستن
حالا من چی بگم مامان شوهرم یه ماه اومد موند هر موقع میان یه هفته ده روز اینجان من تو شهر غریبم هی تند تند میان و زیاد میمونن شوهرمم ماشاالله همش میخواد پیششون بشینم عزت و احترام بزارم خسته شدم
