2410
2553
😂😂😂گزارشم میدم برات

اره بده😂

دلم براتون تنگ شده رفقا😔 دلم خییییلی براتون تنگ شده بی معرفتا.حقم این بود؟من که انقدر خنده میاوردم رو لباتون انقدر دوستون داشتم .اشکمو در اودین بی معرفتا..هیی کاش پیدام کنید😔🚶‍♀️

بقیش چی شد پسکجارفتی اسی

مامانی جونم چرا وقتی دو سالم بود رفتی منو هم باخودت نبردی چرا گذاشتی توحسرت گفتن مامان از ته دل بمونم دوستت دارم لااقل بیاتو خوابم ببینمت من حتی قیافیه تو یادم نیست 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش

ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

اره بده😂

ای خدا😂😂😂

         انسـان ناصحیـحی هـستم،در همـه ابـعاد                 نـان خـدا میخـورم ، فـرمـان شیـطان میـبرم                 رو اعصاب آبـانـیا راه نرید؛میدون مینِ:)                                                         https://t.me/Hich_zh

یه روز دیدم مامان و بابام خیلی مشکوکن هی با همدیگه حرف میزدن و زیر چشمی من و نگاه می‌کردن 😑

فردا شبش عمومینا اومدن خواستگاری من🙄

خیلی عصبانی شدم 😐

بماند که چقدر غر زدم سر بابام که چرا به من نگفتین 😅

پسر عموم میگفت تو فرصت بده اگه نخواستی بهم بگو نه

من از همه چی خبر دارم خواهرم همه چیو درباره تو و رضا بهم گفته 😐😐

معلوم نبود دختر عموم به چند نفر دیگه گفته بود😒

منم قبول کردم 😁

بابام گفت باید یه صیغه محرمیت بینتون خونده بشه

صیغه محرمیت هم خونده شد و ما محرم شدیم بهم 😍

خیلی روزای خوبی بود

درسته لحظه ای فکر پسر عمم از ذهنم بیرون نمی‌رفت

ولی حسین (پسر عموم )

عالی بود

اونقد خوب بود که بعضی وقتا شرمنده میشدم که چرا من دوسش ندارم 😅

بیشتر شیش ماه از رابطمون گذشته بود

از اونطرف دختر عموم تا میتونست برای پسر عمم عشوه میومد و سعی در خر کردنش داشت 😑

پسرعمم هم جوون بود و احمق

بالاخره دختر عموم کار خودشو کرد و پسر عمم رفت خواستگاریش 😑

حسین خیلی سعی کرد کاری کنه که این ازدواج صورت نگیره

چون خواهرشو خوب می‌شناخت

ولی زورش نرسید

ازدواج کردن و رفتن

وقتی پسر عمم عروسی کرد

حسین اصرار کرد که عقد کنیم

منم دیگه کامل شناخته بودمش و ته دلم یه حسی بهش داشتم 🤗

زندگی خیلی نامرده 
2456
2714
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687