خسته شدم دلم گرفته از بارداری و روزهای تکراریش دلم سخت گرفته
دلم میخام زاااااار بزنم!
از اینکه شبها تا صبح بیدارم و ده تا بالش میزارم زیر سرم و اطرافم ک فقط بتونم نفس بکشم
از اینکه موقع پهلو ب پهلو شدن از درد داد میزنم
از درد شدید استخوان واژن و ران
از اینکه تا با مکافات ی ذره چشمام گرم میشه دسشوییم میگیره
میرم دسشویی برمیگردم باز خوابم پریده و چند ساعت دوباره با بالشتها ور میرم
از اینکه یه دفعه داغ میشم🌡
از کابوسهای شبانه
از فکر و استرس بچه و زایمان
از خوردن روزانه ده تا قرص
از اون حال بدی ک بعد قرص اهن بهمدست میدهو حس میکنم خفه میشم
از درد کلیه ک بخاطر قرص کلسیم میاد سراغم گاهی و من مرگ رو به چشمم میبینم و نمیتونم یه دونه مسکن بخورم حتی!
از درد قفسه سینه ک یدفه غافلگیرم میکنه
از دردهای پریودی ک گاهی میاد سراغم و ب استرسم اضافه میکنه
از این التهاب و عفونت و خارش واژن ک از اول بارداری دست از سرم برنمیداره
از این درد انگشتهای دستم 🖐
از نیمه نشسته خوابیدن
از شب بیداری
فکر هزینه زایمان و بیمارستان
از استرس کرونا
از حسرت یه تفریح، یه سفر، آرزومه یه سفر کوتاه برم
از این چهار دیواری دلمگرفته 🖤
خدایا صدمرتبه شکرت 🤲 بخاطر گل پسرم
میدونم چقدر زن هستن ک در حسرت دردهای منن
ولی کاش زودتر این روزها بگزره
کاش زودتر تمام شه
خسته شدم از اینهمه سختی
آرزومه یه شب با خیال راحت بخوابم
خیلی دلم گرفته بود ببخشید
ی ذره دردل دل کردم باهاتون
پسرم کاش این روزها بگزره زودتر بغل بگیرمت و این اتفاقات بد فراموشم بشه 😔 منبرای سلامتی تو دعا میکنم
تو هم برای صبرو تحمل من ❤