من ی مدت ک اوایل زندگی خونه مامانم زیاد میرفتم میومدم اوناهم همینطور ولی من بیشتر مثلا هفته ای سه بار البته بیشتر بخاطر اینکه کلاسم نزدیک اونا بود ولی ب مدت دخالت ها بیشتر شد مامانم پدرم زیاد دخالت میکردن منم خوشم نمیومد یا حتی بعضی وقتا نمیتونستن منو قانع کنن روی مخ شوهرم میرفتن الان خیلی کمتر میرم میام خیلی راضیم ولی مامانم از این موضوع حس میکنم ناراحته ولی بازم ی وقتایی دخالت های میکنه ک میفهمم واقعا نمیخواد عوض بشه خیلی دلم گرفته انگار نه انگار ک من مستقل شدم شماها چطور میرید میاید
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
من با خونه پدرم همسایه ایم.هرروز اونجام.بحث دخالت نکردن برمیگرده به خودمون.اگر وقایع پیش آمده رو ب ای خونواده تعریف نکنیم و محکم جلوی دخالت وایسیم مشکلی پیش نمیاد
هر طور باشی زندگی ما همونطور است/ابرو گره کردی گره افتاده درکارم؟؟!/امروز که پشت درم خوب دستگیری کن/فردا که اعلامیه ترحیم دیوارم....السلام علیک یا اباعبدالله
ما یه شهر دیگه هستیم.منم با پدرم مشکل داشتم قبل ازدواج.کلا ازدواجمم برای فرار از خونه.پدری بود.تو این 4سال شاید 10 بارم نرفته باشیم اونجا.ولی اونا سالی 3.4بار میان
فکر بستنی تو فریزر نمیزاره بخوابممم.....طفلی هم تنهاست هم سردشه😪😪😌