چون من نمیتونم برم بیرون تنهایی، بخاطر کرونا بابامم نمیزاره، بخاطرش گریه کردم دلم تنگ شده بود پشت گوشی اونم چیزی نگفت، گفتم اشکام مهم نیست؟ گفت اشکات چی میشه واسه من🙂
اونم گفت مگه دلتنگی من مهم بود ک اشکای تو باشه، امشب واقعا حس میکنم یه چیزی مثل چاقو. فرو شد تو قلبم حس میکنم الان قلب ندارم 🙃