آقا من یه دختر خاله دارم ۱۱ سالشه ...
این داشته تو خیابون با دوسش میرفته مغازه بعد یه ماشینه جلو پاش ترمز میکنه ...
یارو درو باز میکنه از دختر خالم میپرسه کوچه ی فلانی کجاست ...مرده درو باز کرده بوده ولی داخل ماشین نشسته بود ...
ببخشیییید ببخشیییییید خییییلی معدرت میخوام که میگم ...
یهو نگاه دخترخالم میوفته به مرده که داشته خود...ضایی میکرده ...بعد از ترسش ج یارو رو نمیده فرار میکنه ...
تو خونه نشسته بودیم دختر خالمم از در اومد تو ....من و خاله هامو چند تا از پسرخاله هام تو پذیرایی داشتیم حرف میزدیم ...
یهو دختر خاله ی خلم شروع میکنه تعریف کردن ...پسرخاله هام چشاشون داشت در میومد ...تند تند به هم دیگه نگاه میکردن...
خالم یعنی مامانش میاد ماسمالی کنه ...میگه مامان جان شاید چیزه دیگه ای دسش بوده ...یهودختر خالم تیر خلاصو زد گفت ...نه مامان یه چیزی داشت ازش میریخت 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
آقا توهین نکنید ...گزارشم ندید ...گفتم یکم بخندیم ...ولی واقعیه هااا🙂