یه بار که خیلی کوچولو بودم بلد نبودم چایی درست کنم
بابام یک کیلو چایی خریده بود فله ای بود تو پلاستیک , من نصف اون پلاستیک که نیم کیلو چایی بود ریختم تو آب جوش ، خوشحال بودم چایی درست کردم هروقت بابام و مامانم از سرکار اومدن چایی بخورن خستگی از تنشون بره فقط من نمیدونستم خدایا چرا چایی من مثه چایی مامانم نشده آنقدر کف کرده ؟ 🤣🤣🤣🤣🤣
پیش خودمگفتم عیبی نداره بیخیال
اما اماااااا مامان بابام که اومدن دیدن چایی درست کردم خیلی خوشحال شدن بابام که اومد واسه خودش چایی بریزه دید فهمید چکار کردم گفت دختر شیره درست کردی ؟ مگه من مامانت شیره ای و معتاد هستیم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
🤣🤣🤣🤣🤣🤣 هیچی دیگه خداییش بهم هیچی نگفتن بابام ی کوچولو ازش خورد دلم نشکنه بقیه چایی ریختن دور 🤣🤣🤣🤣🤣