به مادر شوهرم میگم من لباس بافتنی خیلی دوس دارم برای بچه خودم اصن بلد نیستممم برگشته میگه آره منم باید برم کاموا بگیرم برا نوه داداشم لباس ببافم...جالبه که برادر زادش اصلا ازدواج نکرده ..از الان میخواد ببافه نگه داره... بعد حتی الکی هم نمیگه بذا یدونه بگم برا نوه خودمم میبافم هی میگم پیششون اصلا درباره نینی حرف نزنم توبه نمیکنم...خیلی بی احساسن